خود پنداری اشرافیت
خبري

دستور ويژه امام خميني درباره عمليات كربلاي 5

ويژه نامه «شب هاي قدر كربلاي 5»
دستور ويژه امام خميني درباره عمليات كربلاي 5

خبرگزاري فارس: محسن رضايي ، فرمانده وقت سپاه پاسداران ، طي نامه اي خطاب به امام خميني ، ليستي از درخواست هاي اضطراري را به محضر امام خميني، فرمانده كل قوا ارسال داشته و با بيان نيازهاي عاجل خويش شامل توپخانه، نفر بر زرهي، تانك و توپ ضد هوايي و ذكر آمار تجهيزات مورد نياز، خواستار تأمين و ارسال آن شده‌اند.


 

به گزارش سرويس حماسه و مقاومت خبرگزاري فارس ، در اوايل نيمه دوم بهمن ماه سال 1365 آقاي محسن رضايي ، فرمانده وقت سپاه پاسداران ، طي نامه اي خطاب به امام خميني ، ليستي از درخواست هاي اضطراري را به محضر امام خميني، فرمانده كل قوا ارسال داشته و با بيان نيازهاي عاجل خويش شامل توپخانه، نفر بر زرهي، تانك و توپ ضد هوايي و ذكر آمار تجهيزات مورد نياز، خواستار تأمين و ارسال آن شده‌اند.مايحتاج اعلام شده توسط فرمانده سپاه به اين شرح است:
يكصد تانك
يكصد نفربر
سه ضدهوايي
57 شني دار
ده گردان توپخانه

امام خميني(ره) در پاسخ به اين درخواست چنين مرقوم فرموده‌اند:

"بسمه تعالي،
جنابان حجت‌الاسلام آقاي خامنه‌اي و آقاي هاشمي -اعز هما الله تعالي- با وضعيت بسيار خطيري كه با آن مواجه هستيم شرعا و عقلا لازم است براي رساندن مايحتاج رزمندگان جان به كف كربلاي پنج سريعا اقدام شود. مسامحه در اين امر يك فاجعه خداي نخواسته ممكن است به بار آورد.

والسلام عليكما و رحمة الله.
11 بهمن 65
روح‌الله الموسوي الخميني "

ويژه نامه " شب هاي قدر كربلاي 5 " در خبرگزاري فارس(32)

انتهاي پيام/

 

حوادث اخير در دنياي اسلام كه از تونس آغاز شد، در مصر به اوج رسيد و اكنون به سرعت در حال بسط به بقيه ديكتاتوري هاي عربي در خاورميانه است، همه اخبار را در حاشيه قرار داده است. بحث دقيق درباره ريشه هاي اين حوادث و عوامل شتاب دهنده به آن موضوع اين نوشته نيست و بسيارند كساني كه بهتر از صاحب اين قلم از عهده آن برآيند. آنچه اين نوشته در پي بيان مجمل آن است اين است كه آمريكايي ها چگونه با اين حوادث برخورد كردند و تناقض موجود ميان ادعاي حمايت از دموكراسي و برخوردي كه با حركت بوضوح مردم سالارانه مردم كشورهاي عربي كرده اند چگونه قابل حل است.
اگرچه آمريكايي ها تلاش كردند در مواجهه با اين حوادث- كه آشكارا نمي توانستند آن را ناديده بگيرند يا از اظهارنظر در مورد آن فرار كنند- جانب احتياط را از دست ندهند ولي مجموعه منافع در هم تنيده آنها در منطقه بويژه در قبال مصر اجازه نداد كه رياكاري را از حد معيني فراتر ببرند. در اولين اظهارنظرها كه به وقايع تونس مربوط بود، آمريكا با چشم سفيدي تمام اعلام كرد كنار مردم تونس ايستاده است انگار نه انگار كه ديكتاتور تونس سال هاي طولاني غلام حلقه به گوش آن بوده و هرچه كرده به فرمان كاخ سفيد كرده است. فقط يك نمونه از اسنادي كه در اين باره وجود دارد، سندي است كه ويكي ليكس اخيرا منتشر كرد و ديدار سفير آمريكا در تونس را با بن علي روايت مي كند. بن علي در اين ديدار به صراحت مي گويد كه تابع همه آنچه آمريكايي ها بخواهند خواهد بود و از جمله براي اثبات نوكري خود تاكيد مي كند از ايران و از شيعه متنفر است.
نوبت به مصر كه رسيد براي آمريكايي ها بسيار دشوار بود همان ژستي را كه درباره تونس گرفته بودند تكرار كنند. مصر جايگاه مهمي در استراتژي منطقه اي اوباما دارد و فعلا آمريكايي ها در موقعيتي نيستند كه براي ديكتاتوري مطيع مبارك، جايگزيني بهتر بيابند. مبارك خصوصا در 3 حوزه كمك هايي جدي و غير قابل انكار به آمريكا كرده است. نخست، مصر نقشي كليدي در پس پرده پروژه عادي سازي روابط كشورهاي عربي و اسلامي با رژيم غاصب صهيونيستي و پيش برد طرح هاي سازش از طريق فشار به جبهه فلسطيني داشته است. درست است كه اين پروژه آمريكايي به دليل برخورد به مانع سفت و سخت محور مقاومت و بيزاري ملت هاي مسلمان از آمريكا و اسراييل، آن طور كه آنها مي خواستند پيش نرفت ولي اين چيزي از نقشي كه مصر بازي كرد و تلاشي كه به خرج داد كم نمي كند. براي آمريكايي ها بسيار حياتي است كه به نحوي اسراييل را به ژئوپلتيك منطقه تحميل كنند و همه شواهد مي گويد دولت مبارك سرپل اصلي اين پروژه بوده است آنقدر كه در برخي اسناد اخيرا منتشر شده از جانب ويكي ليكس مقام هاي امنيتي و ديپلماتيك مصر بويژه عمرسليمان رييس سرويس اطلاعاتي اين كشور، «مرداني حقيقتا اسراييلي» خوانده شده اند. مصر قبل از جنگ هاي 33 و 22 روزه از وقوع آنها آگاه بود و در طراحي هاي اسراييل براي به انجام رساندن آنها شركت كرد، در حين جنگ به مثابه يك پادگان يا يگان كمكي براي ارتش اسراييل عمل كرد و بعد از جنگ هم توطئه اي عليه محور مقاومت نبوده كه مصر در آن پيش گام نباشد. پروژه دوم تلاش براي باز كردن جاي پاي آمريكايي ها در مناطق حساس جنوب آسيا و شمال آفريقا و تثبيت آن به عنوان امري طبيعي و درازمدت است كه براي خود داستان بلندي دارد. مصر قبل از جدي شدن نقش عربستان در منطقه همواره دوست نزديك آمريكا و محرم رازهاي سياسي و امنيتي آن در منطقه بوده است و بعد هم كه آمريكا تصميم گرفت به دليل ملاحظات مربوط به بازار جهاني انرژي و برخي تنگناهاي ايدئولوژيك در ميان اهل سنت، نقش بيشتري به عربستان بدهد، محور مصر-سعودي مجري شماره يك طراحي هاي منطقه اي آن بوده است. و محور سوم، مقابله با نفوذ معنوي و قدرت نرم ايران در منطقه از طريق تهديدنمايي برنامه هاي هسته اي و منطقه اي ايران، بزرگنمايي اين تهديدها و تلاش براي ايجاد يك ائتلاف منطقه اي عليه ايران است كه براي استراتژي امنيت ملي آمريكا از نان شب هم واجب تر است. مصري ها در اين زمينه نه فقط فعال بلكه بيش فعال بوده اند. رايزني هاي ديپلماتيك مصر و آمريكا مملو است از بدگويي هاي كينه توزانه عليه ايران و اعلام ترس و هشدار پي در پي درباره اينكه اگر جلوي ايران گرفته نشود منطقه را خواهد بلعيد. اگرچه نه مصر و نه هيچ كدام ديگر از آن ديكتاتورهايي كه در خلوت خود با آمريكايي ها پشت سر ايران صفحه گذاشته اند جرئت ابراز علني آن مواضع را ندارند (همه آنها آنچه را كه خصوصي به آمريكا گفته بودند و ويكي ليكس منتشر كرد، تكذيب كردند) و ترجيح مي دهند آمريكا مشكل ايران را براي آنها حل كند (؟!)، اما سعي و تلاش پي گير آنها عليه تنها دموكراسي خاورميانه عمق ترسي را كه به جانشان افتاده به خوبي نشان مي دهد.
بسيار خوب، آمريكايي ها با متزلزل شدن پايه هاي ديكتاتوري چنين مطيع و دوست داشتني چگونه بايد برخورد مي كردند؟ آيا اوباما مي توانست به اين مرده ريگ ويلسوني بچسبد كه «ايالات متحده حافظ و حامي آزادي هاي مردمي و جنبش هاي دموكراسي خواهانه در سراسر جهان است»؟ آيا اوباما مي توانست مثل مورد تونس شرم و حيا را كنار بگذارد و بگويد در كنار مردم مصر ايستاده است؟ اينجا بود كه آزموني براي تمييز دادن ادعا از واقعيت بنا نهاده شد و به وضوح مي شد ديد كه آمريكايي ها در اين باره كه چگونه بايد به آن وارد و از آن خارج شوند، درمانده شده اند. باراك اوباما در سخناني دستپاچه و نسنجيده گفت مبارك يكي از بهترين متحدان آمريكا در منطقه است و خدمات بي نظيري به طرح هاي آمريكايي عرضه كرده است. فيليپ كراولي سخنگوي وزارت خارجه آمريكا اندكي پخته تر حرف زد. كراولي گفت اعتراض حق مردم مصر است اما اين كار را با حفظ «ثبات» هم مي توانند انجام بدهند!
اين جاست كه با يك مفهوم كليدي در راهبردهاي بين المللي آمريكا مواجه مي شويم: «ثبات»! اين واژه اي است كه در ادبيات استراتژيك آمريكايي ها بيش از هر واژه ديگري به كار برده مي شود و كمتر درباره مفهوم واقعي آن بحث شده است. وقتي آمريكايي ها مي گويند در يك نقطه از جهان ثبات برقرار است، يا وقتي مي گويند فلان كشور يا فلان حادثه ثبات را در نقطه اي از جهان بر هم زده است، يا وقتي از گروهي مي خواهند «بي ثباتي» ايجاد نكنند منظورشان دقيقا چيست؟ براي پيدا كردن جواب اين سوال بايد از كليشه هاي رايج و فيلترهاي خبري تعبيه شده در گوشه گوشه ماشين عظيم پروپاگانداي غربي تا مي توانيم فاصله بگيريم. يكي از كساني كه پاسخي دقيق، عالمانه و مبتني به شواهد و قرائن به اين سوال ها داده، نوام چامسكي است. او در جايي مي گويد اگر مي خواهيد دقيقا متوجه منظور اهالي كاخ سفيد از واژه هاي ثبات و بي ثباتي بشويد، بايد علاوه بر دفترچه لغت، يك نقشه جغرافيايي هم پيش رويتان داشته باشيد. اين واژه ها بسته به اينكه درمورد كدام نقطه از جهان به كار مي رود، معاني كاملا متفاوتي دارد. اينكه ايران منطقه را بي ثبات مي كند يعني منافع آمريكا را به خطر مي اندازد و راهي هم براي متوقف كردن آن نيست. اينكه اعراب خواستار ثبات هستند يعني بايد تا جا دارند به آنها اسلحه فروخت ولو اينكه همه بدانند آنها قادر به استفاده از هيچ كدام از آنها نيستند. ثبات در روسيه، چين و اروپا به اين معناست كه روس ها، اروپايي ها و چيني ها بپذيرند امتيازهاي تاكتيكي را استراتژيك فرض كنند و آنجا كه منافع حياتي آمريكا مورد بحث است، پا در كفش آن نكنند. ثبات در خاورميانه هم يعني اينكه نفت فراوان و ارزان به پالايشگاه ها و صنايع آمريكا برسد، كسي به دلار چپ نگاه نكند و برتري استراتژيك اسراييل به چالش كشيده نشود. مخرج مشترك همه اين تعريف ها اين است كه ثبات يعني تامين با ثبات و مطمئن منافع اقليتي كوچك در اروپاي غربي وآمريكاي شمالي ولو اينكه به قيمت پايمال شدن همه آنچه ارزش هاي انساني و صلح و امنيت بين المللي خوانده مي شود، تمام شود.
آمريكايي ها اكنون در ميانه اين پارادوكس گير كرده اند. اگر جانب مفهوم ثبات را بگيرند بايد پشت سر ديكتاتورهاي رو به سقوط خاورميانه بايستند و اگر به دفاع از آرمان دموكراسي برخيزند آن وقت منافع حياتي شان در منطقه به خطر خواهد افتاد. البته روشن است كه آمريكا به كدام سو ميل خواهد كرد. اين بار اول نيست كه آمريكايي ها ديكتاتوري هاي سود رسان را به دموكراسي هاي مستقل و زير بار نرو ترجيح مي دهند. از 1945 به اين طرف كه همواره امور بر همين منوال بوده است. در واقع مسخره است از كشوري كه درون جامعه خود براي دموكراسي پشيزي ارزش قائل نيست انتظار داشته باشيم در ديگر نقاط جهان براي حرف و خواست توده هاي مردم ارزش قائل شود و در راه آن هزينه كند. آمريكا پشت ديكتاتورها خواهد ايستاد. درجريان فتنه 88 در ايران هم كاري جز اين نكرد. در مصر ديكتاتورها درون كاخ هستند و در تهران 88 كف خيابان بودند. تا آنجا كه به آرمان دموكراسي به مثابه ضرورت حاكم بودن نظر اكثريت مربوط مي شود ذره اي ميان اين دو تفاوت نيست.
فقط يك چيز نسبت به گذشته تفاوت كرده و آن هم اين است كه اين بار ظاهرا ديگر پشتيباني آمريكا هم افاقه نمي كند. آمريكايي ها بخواهند يا نه قطار فروپاشي ديكتاتورها در خاورميانه به راه افتاده و دموكراسي بر استعاره مقدس ثبات غلبه خواهد كرد.
مهدي محمدي

 


وزير خارجه اسبق آمريكا تاكيد كرد كه در واشنگتن هيچ كس نيست كه باور داشته باشد با روش هاي فعلي مي توان جلوي هسته اي شدن ايران را گرفت.
جيمز بيكر، در گفت وگويي با روزنامه هاآرتص كه روز شنبه 9 بهمن 1389 منتشر شده، گفت: «گزينه استفاده از قدرت نظامي براي متوقف كردن برنامه هسته اي ايران تنها از طريق اشغال اين كشور ممكن است ولي اين گزينه در دستور كار آمريكا وجود ندارد و گزينه هاي ديگر هم كار نمي كند.»
بيكر ادامه داد: «پيامدهاي حمله نظامي به تاسيسات هسته اي ايران قابل پيش بيني نيست. حمله نظامي به برنامه هسته اي ايران به صورت بنيادين با حمله نظامي نيروي هوايي اسرائيل به نيروگاه تموز عراق در سال 1981 متفاوت خواهد بود. ايراني ها به خوبي از حمله نيروي هوايي اسرائيل به تاسيسات اتمي عراق آگاه هستند و مي دانند چگونه از برنامه و تاسيسات هسته اي دفاع كنند. يكي از اقدامات ايراني ها براي دور كردن خطر حمله نظامي توزيع تاسيسات هسته اي در سراسر اراضي ايران بوده است و اين اراضي بسيار گسترده است.»
بيكر سپس با سرزنش نتانياهو گفت: «داگان درباره ايران واقعيت را گفته بود كه اين كشور به پنج سال زمان براي ساخت سلاح هسته اي نياز دارد.»
وي همچنين درباره داستان راه ندادن نتانياهو به ساختمان وزارت خارجه آمريكا در دوران تصدي گري وزارت خارجه خود گفت: «زماني كه وزير خارجه آمريكا بودم نتانياهو معاون وزير خارجه اسرائيل بود و وي در آن زمان درباره سياست آمريكا در خاورميانه گفته بود اين سياست مبتني بر دروغ و مخدوش سازي است. زماني كه به واشنگتن آمدم به وزارت خارجه دستور دادم مانع از ورود وي به ساختمان وزارت خارجه شوند. اين ممنوعيت سالهاي متمادي ادامه داشت و زماني كه نتانياهو در نامه اي به وزارت خارجه آمريكا از اظهارات خود ابراز ندامت كرد اين ممنوعيت لغو شد. ما پس از انتخاب نتانياهو به عنوان نخست وزير اسرائيل در سال 2009 انتظارات زيادي از وي داشتيم تا روند صلح در منطقه به پيش برود ولي اين انتظارات عملي نشد.»
در همين حال، خبرگزاري رويترز هم در گزارشي مفصل از داووس نوشت كارشناسان عقيده دارند تبعات حمله به ايران وحشتناك خواهد بود. در اين گزارش كه به قلم دان پري نوشته و در تاريخ 9 بهمن 1389 منتشر شده، آمده است: «گروهي از كارشناسان آمريكا، اروپا و خاورميانه روز جمعه در مورد چگونگي برخورد با برنامه هسته اي ايران يك ديدگاه مشترك را بيان كردند و آن اينكه حمله نظامي به ايران ممكن است يك ضد حمله ويرانگر را درپي داشته باشد.
ريچارد هاس ديپلمات سابق آمريكايي گفت درصورت شكست ديپلماسي براي جلوگيري از برنامه هسته اي ايران هيچ گزينه خوبي براي جايگزين كردن وجود ندارد و گزينه توسل به زور نيز خطرناك است. وي به اين ترتيب خود را از آنهايي كه مي گويند توسل به زور يك گزينه ممكن درقبال ايران است جدا كرد. وي افزود اگرچه از تحريم هاي شديدتر عليه ايران به عنوان يك تاكتيك حمايت مي كند اما معتقد است توسل به نيروي نظامي يك گزينه خطرناك است.
هاس تصريح كرد يك ايران هسته اي منطقه را بر لب تيغ قرار مي دهد. حمله نظامي به ايران خطرناك ترين اقدام است كه پيامدهاي وحشتناكي را به دنبال خواهد داشت.»
رويترز ادامه داد: «اكثر شركت كنندگان در اين بحث كه شبكه تلويزيوني العربيه آن را ترتيب داده بود تاكيد كردند درحال حاضر ديپلماسي بايد محور اصلي تلاش ها باشد.
كارل تئودور گوتنبرگ وزير دفاع آلمان گفت ما بايد از هرگونه فرصتي كه به دست مي آيد براي دستيابي به هدف مان در اين مسير ديپلماتيك استفاده كنيم.
باباجان گفت يك سوءتفاهم بزرگ بين جهان غرب و برخي كشورها در خاورميانه درمورد ايران وجود دارد. به حاشيه راندن ايران و منزوي كردن بيشتر اين كشور نمي تواند يك راه حل باشد.»
رويترز سپس از قول تركي فيصل كه در گذشته سفير عربستان سعودي در آمريكا بود نوشت:« نمي دانم آيا تلاش براي برقراري دموكراسي در سراسر منطقه خاورميانه ممكن است نگران كننده تر از يك ايران مجهز به تسليحات هسته اي باشد يا نه، اما ما در عربستان سعودي نه تسليحات هسته اي داريم و نه دموكراسي.»
كارشناسان شركت كننده در اين بحث همچنين درمورد انتقامجويي شديد ايران درصورت حمله نظامي به اين كشور هشدار دادند.
خالد البوعينين از مقامات نظامي ارشد سابق در خليج فارس گفت: «ايران در صورتيكه هدف حمله نظامي قرار بگيرد به نيروهاي آمريكايي و اسرائيلي در خليج فارس حمله خواهد كرد و پاي كشورهاي خليج فارس نيز ممكن است در اين جنگ به ميان كشيده شود.»
تركي نيز تصريح كرد: «ايران درصورت روبرو شدن با حمله به هر جايي كه بتواند حمله خواهد كرد كشور من و ديگر كشورها نيز همگي در معرص اين خطر خواهند بود. ايران از امكاناتي در سراسر جان برخوردار است و مي تواند از آنها استفاده كند.»
گوتنبرگ هم گفت: «اروپا نيز ممكن است در اين جنگ درگير شود. ابتدا منطقه خاورميانه در معرض حمله خواهد بود و بعد هم اروپا. اين يك فاجعه محض است و بايد سعي كرد با استفاده از راه هاي ديپلماتيك از آن جلوگيري كند.»

 
 
گفت: آمريكايي ها در اخبار و گزارش هاي خود درباره مصر، از افرادي مثل البرادعي و «ايمن نور» به عنوان رهبران حركت مردمي ياد مي كنند!
گفتم: البرادعي كه 12 سال مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي بود و دستورات ديكته شده آمريكا را اجرا مي كرد و «ايمن نور» هم يك لائيك وابسته به همان رژيم آمريكايي مصر است.
گفت: يادت هست در اوج انقلاب اسلامي هم آمريكايي ها سعي مي كردند گروه هايي مثل جبهه ملي و نهضت آزادي را به عنوان رهبران انقلاب معرفي كنند كه ملت بدجوري توي پوزه آنها زدند.
گفتم: معلومه كه يادم هست، بعدها در اسناد لانه جاسوسي كشف شد كه اين دو گروه در همكاري مستقيم با سفارت آمريكا بوده اند. و حتي بازداشت و انفجار بمب جلوي منازل آنها براي جا انداختن همين ترفند بوده است.
گفت: مگر سران فتنه در نقش ستون پنجم آمريكا و اسرائيل و انگليس ظاهر نشده بودند؟ ولي مردم به آساني آنها را شناختند. مردم مصر و اردن و يمن هم نشان داده اند كه فريب عوامل آمريكا را نمي خورند.
گفتم: عده اي رفته بودند قلعه اي را فتح كنند، ساكنان قلعه آنها را سنگ باران كردند و يكي از سنگ ها ملاج فرمانده مهاجمان را شكست. يارو با عصبانيت به طرف گفت؛ مگه سپر به اين بزرگي را نمي بيني كه سنگ را توي ملاج من مي زني؟
 
 
 

در پي ارتحال علامه العمري از علماي مدينه نمايندگان رهبر معظم انقلاب اسلامي به اين شهر عزيمت كردند تا ضمن ابلاغ تسليت معظم له ، به خانواده علامه العمري، در مجلس ترحيم ايشان نيز شركت كنند.
در پي ارتحال علامه شيخ محمد علي العمري از علماي شيعه عربستان، از سوي حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي ، آيت الله جنتي و حجت الاسلام مروي به مدينه منوره عزيمت كردند تا ضمن ابلاغ تسليت مقام معظم رهبري به خانواده علامه العمري، در مجلس ترحيم ايشان نيز شركت كنند.

 


سخنگوي وزارت خارجه كشورمان تظاهرات مردم مسلمان مصر را حركتي عدالتخواهانه و در جهت تحقق خواسته هاي ملي و اعتقادي آنها دانست.
رامين مهمانپرست، سخنگوي وزارت امور خارجه كشورمان روز شنبه، در رابطه با تحولات جاري در كشور مصر، گفت:جمهوري اسلامي ايران ضمن پيگيري و رصد دقيق حوادث مصر، تظاهرات مردم مسلمان اين كشور را حركتي عدالتخواهانه و در جهت تحقق خواسته هاي ملي و اعتقادي آنها دانسته و انتظار دارد مقامات كشور مصر ضمن شنيدن صداي ملت مسلمان و تمكين به خواسته هاي به حق آنها، از هرگونه برخورد خشونت آميز توسط نيروهاي امنيتي و پليس با موج بيداري اسلامي كه به صورت نهضتي مردمي در اين كشور به حركت درآمده، خودداري كنند.
 
 


طنزنويس فراري نشريات زنجيره اي كه با حلقه لندن همكاري مي كند، بسياري از عناصر ضدانقلاب مقيم خارج را كلاهبردار و دروغگو توصيف كرد.
ابراهيم نبوي بدون اشاره به شارلاتان بازي هاي متعدد خود درباره ديگر عناصر فراري نوشت: وقتي مهاجر مي شوي، زمان برايت روي لحظه اي كه رفته اي صفر مي شود، منجمد مي شود. يك مشكل بزرگ مهاجر اين است كه محكوم زمان صفر است اما توهم مي كند كه با چيدن پاره ها ي خبر و واقعه مي تواند خود را به روز برساند، معمولا مهاجر زمان بعد از خروج خود را به سختي مي فهمد. گاهي سعي مي كند نفهمد و زمان را چنان كه دوست دارد تعريف كند.
او اضافه مي كند: بسياري از مهاجران را ديده ام كه سال 1356 را چنان تعريف مي كنند، انگار كه سال 2005 سوئيس است]![ يا ديده ام دوستان چپ را كه از انبوه ميليوني هواداران شان در سال 59 چنان تعريف مي كنند انگار رژه ارتش سرخ در 1927 مسكو بوده، يا مردماني كه از روزهاي جنگ در تهران چنان تعريف مي كنند انگار هر روز يك تانك به خانه شان شليك مي كرده، يا بچه هايي كه از دوران خاتمي چنان تعريف مي كنند كه انگار ملت هر روز كف خيابان روزنامه مي خواندند و شب ها پارتي مي رفتند. واقعيت اين است كه ما در گذشته دخالت مي كنيم. يادمان مي رود كه تا آخرين روز هم دست به سينه ارباب قدرت بوديم و حالا همان ها را كه مثل خودمان بودند، مزدور مي خوانيم. دوست من چنان از رنج هاي دهه 60 سخن مي گويد كه يادم مي رود كه سال 1356 به فرنگ آمده است]![ واقعيت اين است كه هر مهاجري براي اثبات خود نياز به دستكاري در واقعيت دارد. گاه اين كار را چنان مي كند كه تبديل مي شود به يكي از هزاران دائي جان ناپلئوني كه تمام سخنان شان نواري دو ساعته است كه هر روز يك ساعتش را مي گويند و هر روز تغييرش مي دهند.
ابراهيم نبوي مي نويسد: «در تعيين مبدا تاريخي، خودمان و حقانيت خودمان را پنهان مي كنيم. با رفتن من در سال 57، ايران زباله داني شد و همه چيز از بين رفت، هر كس در آنجا بود يا كشته شد يا كشتار كرد. يكباره كاشف فروتن گوادالوپ مي شويم و چنان انقلاب را تفسير مي كنيم انگار فرانسوا ميتران خلبان آيت الله خميني بود و جيمي كارتر قاتل شاه. اگر مهاجر دهه شصت باشيم، رژيم سابق را بكلي خائن مي دانيم و رژيم بعد از 67 را مزدور. تنها «قبيله من» مي شوند همان اعدامي هاي 67 كه جز آزادي هيچ نمي خواستند، هيچ ربطي هم به حمله مجاهدين خلق نداشتند و تمام شان بيگناهاني بودند كه جابرانه و ستمگرانه كشته شدند. يك نفر هم پيدا نمي شود كه محض رضاي خدا به ما نشان بدهد كه اين زندانيان بخاطر دفاع از آزادي زنداني شدند. پيش از اين پذيرفته ايم كه زندانبانان و قاتلان جنايتكار بودند. ولي آيا واقعاً مجاهدين خلق و چريكهاي فدائي خلق و حزب توده در طول مبارزات چندين و چند ساله شان، يك روز از آزادي همه مردم ايران و از دموكراسي دفاع كرده اند؟ يك شاهد مثال بياوريد تا همه دست پشيماني از بي خردي و جبن مان بگزيم كه چقدر احمق بوديم كه اين جنايت را نفهميديم و چقدر احمق تر كه براي اعتراض به آن تا پاي اعدام نرفتيم همه و همه و همه آنها كه قبل از سال 1367 از ايران خارج شدند يا در معرض اعدام بودند يا حداقل يك بار كشته شده بودند؟
وي در ادامه اين مطلب هجوآميز يادآور مي شود: اگر سال 1378 از ايران خارج شده باشيم، قرباني بي كفايتي و ترس خاتمي هستيم. من نمي فهمم در روز هجده تير كلا هزار نفر در دانشگاه تهران معترض بودند، اين خيل ده هزار نفري رهبران جنبش دانشجويي در فرنگ چه مي كنند؟ داغ دل جنبش سبزي ها را تازه نمي كنم كه هنوز از گرد راه نرسيده اند و وقت براي گفتن از آنان بسيار است. بگذار تكرار كنم كه من پشت دفاع از اين قربانيان 57 و 67 و 78 و 88 الزاما خيرخواهي و عدالت جويي نمي بينم. دفاع مي كنيم چون مي خواهيم خودمان را اثبات كنيم. گاهي اوقات حتي تيزبازي درمي آوريم. مي شويم مدافع قربانيان 67 در حالي كه اصلا روح مان تا پس از پناهنده شدن از اين ماجرا خبر نداشت و راي مان را پس مي خواهيم بگيريم، در حالي كه اصلاً رايي نداده بوديم.
يادآور مي شود نوشته كنايه آميز نبوي كه از سوي سايت مهاجراني و كديور (جرس) منتشر مي شود، در واقع پاسخي است به جريان هاي ضدانقلاب و نفاق قديمي تر كه با لحني تحقيرآميز و انباشته از سرزنش با كساني چون نبوي و مهاجراني و ساير شبه اصلاح طلبان برخورد مي كنند و سوابق حضور آنها در جمهوري اسلامي را به رخشان مي كشند و سمبل فرصت طلبي، كاسبكاري و بي ثباتي شخصيت معرفي مي كنند
 
 

مرگ داريوش همايون از سران سلطنت طلبان و حامي فتنه سبز، طيف هاي ضد انقلاب را عزادار كرد. همايون در 82 سالگي و در ژنو سوئيس درگذشت.
منابع خبري گزارش داده اند همايون از چندي پيش بر اثر زمين خوردن دچار ضربه مغزي شده و به كما رفته بود و ديگر به هوش نيامد. وي سال گذشته وقوع انقلاب اسلامي ايران را بزرگ ترين كابوس زندگي خود توصيف كرده بود و به همين دليل نيز علي الدوام به ستايش هاي مبالغه آميز نسبت به برخي دست اندركاران فتنه سبز (موسوي و خاتمي و كروبي) مي پرداخت. او حتي از گروهك هاي مقيم خارج خواسته بود خود را با اين سه نفر و اصلاح طلبان تنظيم كنند چرا كه اپوزيسيون توانسته از اين طيف، افراد و شخصيت هاي جديدي در تناقض با هويت انقلابي سابقشان بسازد.
صاحب نظران تاريخ به اعتبار كارنامه سياسي همايون از وي به عنوان فردي بي ثبات و فرصت طلب ياد مي كنند و سير تطور گرايش هاي سياسي وي از سوسياليسم به سلطنت طلبي دو آتشه و سپس شعار دموكراسي خواهي و حقوق بشر را در طول 60 سال زندگي سياسي او را شواهد متعدد اين ادعا برمي شمارند. همايون در سال 1326 جزو مؤسسان حزب ضد اسلامي «پان ايرانيست» بود، سال 1329به «گروه نجات ملي» پيوست و سال 1330 از حزب سوسياليست ملي كارگران ايران (سومكا) سر درآورد اما در جريان كودتاي 28 مرداد، در زمره چماقداران و چاقوكشاني بود كه با شعار «خدا، شاه، ميهن» و با هدايت سيا و M16 به خيابان ريختند و نهضت ملي شدن نفت را ساقط كردند.
داريوش همايون پس از كودتاي 28 مرداد مورد اعتماد رژيم كودتا قرار گرفت. او عضو شبكه مطبوعاتي وابسته موسوم به «بدامن» بود و مورد اعتماد آمريكا قرارگرفت.
اعتماد سرلشكر زاهدي عامل كودتاي 28 مرداد 32 به همايون باعث شد تا دختر خود «هما» را به عقد وي درآورد. رژيم كودتايي پهلوي همچنين از همايون براي راه اندازي سنديكاي وابسته «نويسندگان و خبرنگاران» كمك گرفت تا مطبوعات را به طور كامل مديريت كند.
همايون روزنامه صهيونيستي آيندگان را به اعتبار ارتباط با كلان سرمايه داران صهيونيست راه اندازي كرد. او همچنين مدت ها وزير اطلاعات و جهانگردي در دولت هاي هويدا و آموزگار بود و پس از راه اندازي حزب شاه ساخته رستاخيز، به عنوان قائم مقام دبيركل حزب معرفي شد.
روايت تاريخي غالب بر آن است كه داريوش همايون نويسنده مقاله موهن روزنامه اطلاعات عليه مذهب و مراجع و حضرت امام خميني(ره) در 17 دي 56 است، مقاله اي كه با امضاي مستعار احمد رشيدي مطلق (يا به تعبير شهيد والامقام دستغيب «احمق رشيدي مطلق») چاپ شد. برخي روايتگران نيز بر آن هستند كه مقاله از سوي دربار و با وساطت همايون براي چاپ به روزنامه اطلاعات ارسال شد. اين مقاله جرقه انفجار انقلاب اسلامي را در 19 دي 56 و سپس اربعين هاي زنجيره اي تا پيروزي انقلاب اسلامي زد و تا ابد داريوش همايون را دركنار لعنت ملت ايران، سزاوار ملامت سلطنت طلبان و حاميان خارجي آنها قرار داد.
داريوش همايون 16 آبان 57 در منزلش دستگير و روانه زندان دژبان پادگان جمشيدآباد مي شود. روز 22 بهمن 57 پس از فتح پادگان جمشيدآباد توسط مردم از زندان فرار كرده و 15 ماه به طور مخفيانه در ايران مي گذراند. وي سال 1359از كشور گريخت.

 


«جراحات حاصل از رويدادهاي سال 1979ميلادي در ايران كه به سرنگوني شاه و به قدرت رسيدن اسلامگرايان در اين كشور انجاميد، هنوز در غرب التيام نيافته است.»
روزنامه فرانسوي لوموند اين تحليل را ضمن بررسي جنبش هاي غافلگيركننده در طيفي از كشورهاي اسلامي عنوان كرد و نوشت: غرب از رويدادهاي جديد كشورهاي عربي غافلگير شده است. غربي ها در تحليل اين رويدادها با نگراني چندگانه رو به رو هستند كه يكي از عمده ترين آنها احتمال ظهور جنبش هاي تحت نفوذ اسلامگرايان است. نبايد فراموش كرد كه جراحات حاصل از رويدادهاي سال 1979 ميلادي كه به سرنگوني شاه ايران و به قدرت رسيدن اسلاميون در اين كشور انجاميد، در غرب هنوز التيام نيافته است.
در همين حال روزنامه القدس العربي در گزارش مشابهي بر نگراني هاي مشترك آمريكا و اسرائيل پرداخته و خاطرنشان كرده است: واشنگتن حق دارد كه نگران باشد، چرا كه فروپاشي نظام هايي مانند نظام مصر به منزله فروپاشي همه سياست هاي خارجي آمريكا در خاورميانه و شكست اين كشور در به اصطلاح مبارزه با تروريسم و دشوار شدن اوضاع نيروهاي آن در عراق و افغانستان است. دولت هاي آمريكا همواره با تلاش بسيار، پول هاي هنگفتي را براي تحكيم اركان نظام مصر صرف كرده اند نه به اين دليل كه به آن علاقه دارند بلكه به جهت آنكه امنيت مرزهاي اسرائيل را تامين كند و چرخش روند سازش را حتي در صورت نتيجه بخش نبودن آن، ادامه دهد. قطعاً اسرائيلي ها نيز نگران هستند و تحولات مصر را پيگيري مي كنند، واضح است كه براي اسرائيلي ها در مصر نظامي بهتر از نظام فعلي كه امنيت اسرائيل را در قبال منافع ناچيز تامين كند، روي كار نخواهد آمد.
ارگان وزارت رژيم صهيونيستي نيز با ابراز هراس از زلزله سياسي در كشورهاي مرتجع منطقه نوشت: بعيد نيست پس از مدتي گروه هايي نظير اخوان المسلمين در مصر روي كار آيند و بخواهند مصر را به سوي يك جمهوري اسلامي پيش ببرند. اين در حالي است كه دولت آمريكا مجبور شده دولت مبارك را براي دادن برخي آزادي ها تحت فشار بگذارد و اين همان وضعيت فشار كارتر به رژيم محمدرضا پهلوي در آستانه قدرت رسيدن خميني را يادآور مي شود. اكنون مصر و اردن دو كشوري هستند كه با اسرائيل پيمان صلح دارند و ناآرامي هاي دو كشور مي تواند بر اين امر نيز تاثير بگذارد.

 

 
بی بی سی: اخبار پشت پرده هرچه باشد به نظر مي رسد اقدام آقاي هاشمي رفسنجاني در تاكيد دوباره بر خواسته هاي پس از انتخابات به طور تلويحي نوعي حمايت از شرايط اعلام شده از سوي آقاي خاتمي است... اگر هاشمي عقب نشيني كند حتما تعادل به ضرر وي و سران جنبش سبز به هم خواهد خورد.
آخرين اظهارات هاشمي رفسنجاني با استقبال و تحليل هاي جالب محافل ضدانقلاب مواجه شد كه معتقدند اين سخنان بازي در زمين اصلاح طلبان و ادامه مواضع اخير محمد خاتمي است.

به گزارش صراط نیوز هاشمي رفسنجاني يكشنبه در ديدار با اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه گيلان گفته بود «همچنان به مواضع خودم در آخرين نمازجمعه (6 تير88) معتقدم.» به دنبال انتشار اين سخنان كه متضمن القاي ترديد در سلامت انتخابات و حمايت از آشوبگران بازداشتي (بعضا وابسته به گروهك هاي محارب) بود، شبكه زنجيره اي عنكبوت (شامل كلمه، بي بي سي، سحام نيوز، راديو فردا، صداي آمريكا، روزآن لاين، گويانيوز، جرس و دهها سايت و شبكه ماهواره اي مشابه) به استقبال رفتند.

شبكه دولتي بي بي سي انگليس در اين باره نوشت: دور تازه اصلاح طلبان در شرايطي دنبال مي شود كه اكبر هاشمي رفسنجاني مي كوشد همچنان موقعيت خود را در نظام سياسي حفظ كند. او در بيانيه اي دوباره اطاعت خود را از رهبري يادآوري كرد. اين تحول و تحولات مشابه آن چنان باور به تلاش هاشمي رفسنجاني براي مصالحه با حاكميت را در ميان جناح هايي از معترضان تقويت كرد كه اين چهره ميانه رو ناگزير شد طي سخناني بگويد كه به آنچه در نمازجمعه پس از انتخابات در حمايت از معترضان گفته بود، همچنان باور دارد.

بي بي سي افزود: «اخبار پشت پرده هرچه باشد به نظر مي رسد اقدام آقاي هاشمي رفسنجاني در تاكيد دوباره بر خواسته هاي پس از انتخابات به طور تلويحي نوعي حمايت از شرايط اعلام شده از سوي آقاي خاتمي است. سايت خبري كلمه از تاكيد هاشمي رفسنجاني بر مواضع خود در آخرين نمازجمعه اش استقبال كرده و آن را زنده كننده خاطرات دلسوزانه براي عبور از بحران توصيف كرده است.»

رسانه دولتي انگليس تحركات اخير كساني چون خاتمي را «تلاش اصلاح طلبان براي ماندن در قدرت» ارزيابي كرده و از قول يكي از اعضاي فراكسيون اقليت مجلس مي نويسد: نظام بايد براي اصلاح طلبان فرش قرمز پهن كند.
ارگان حلقه لندن (جرس) نيز كه توسط تيم مهاجراني- كديور اداره مي شود و ارتباطاتي را با برخي عناصر تندرو كارگزاراني نظير مهدي هاشمي دارد، به بهانه تاكيد هاشمي رفسنجاني بر مواضع سال گذشته خود، به بازخواني و شرح و تفسير! اظهارات وي در آخرين نمازجمعه پرداخت و تصريح كرد: هاشمي رفسنجاني همچنان بر مواضع سال گذشته خود پا مي فشارد و در هر مناسبتي بر آن تاكيد مي كند. او در آن خطبه شرايط كشور را برخلاف نظر حاكميت و رهبري بحراني خواند و صراحتا بر عدم درستي نتيجه انتخابات تاكيد كرد. او همچنين مي گويد اعتماد عمومي به نظام از دست رفته است. خطبه هاشمي به خوبي به بحران مشروعيت اشاره دارد.

«جرس» بدون اينكه يادآور شود فتنه گران سال گذشته شعار جمهوري ايراني مي دادند و روي اسلام خط كشيده بودند، مي نويسد: تا كي مي توان شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي را از تريبون ها پخش نكرد]!![. به هرحال هاشمي مواضعش را صريح بيان كرده است.

راديو فردا ارگان رسمي سازمان سيا هم به نقل از يكي از عناصر ضدانقلاب مقيم آمريكا، از هاشمي خواست كه از مواضع خود عقب نشيني نكند و افزود: اگر هاشمي عقب نشيني كند حتما تعادل به ضرر وي و سران جنبش سبز به هم خواهد خورد.

راديو فردا در عين حال نوشت: هاشمي تلاش مي كند رهبري را از گرايش تندروي حاكم جدا كند. اين توهم، آسيبش براي جنبش سبز بيشتر از منفعت آن است و رهبري مسئله اصلي جنبش سبز است و او معمار اصلي حركت ها عليه اين جريان بوده است.

يادآور مي شود اظهارات اخير هاشمي رفسنجاني مبني بر اينكه همچنان به مواضع خود در تيرماه 88 معتقد است، در تناقض با ديگر اظهارات وي مبني بر اطاعت از رهبري به عنوان حجت شرعي و عقلي قرار دارد. از سوي ديگر 19 ماه پس از آغاز فتنه بزرگ، اكنون معلوم شده كه مسئله فتنه گران نه انتخابات و پيروزي اين نامزد يا آن نامزد بلكه «ستيزه جويي با اسلام و حذف آن از حاكميت، معارضه و فحاشي عليه حضرت امام خميني و ميراث بزرگ ولايت فقيه و قانون اساسي، تخطئه انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي، و ميدانداري به نفع آمريكا و رژيم صهيونيستي» بود و نهايتا نيز به رسوايي و حرمت شكني بزرگ در عاشوراي سال 88 منجر شد و تودهني لازم را از ملت بصير ايران دريافت كرد. با اين اوصاف تاكيد آقاي هاشمي رفسنجاني بر اينكه همچنان در تيرماه 88 (يك ماه پس از انتخابات) متوقف مانده و حوادث روشنگر و عبرت آموز «7ماهه» و «18ماهه» پس از آن را نمي بيند، بسيار سؤال برانگيز به نظر مي رسد و از اين واقعيت حكايت مي كند كه جريان ترتيب دهنده فتنه به عنوان جريان در حال غرق شدن و نابودي، در تلاش است آقاي هاشمي را نيز با خود هم سرنوشت كند يا با قرباني كردن وي، موقتا فرصتي براي نجات از نابودي پيدا كند.

گفتنی است هفته گذشته نيز خبري در رسانه ها مبني بر ملاقات خاتمي با آقاي هاشمي رفسنجاني منتشر شد كه از سوي طرفين تكذيب نشد.اين در حالي است كه روز گذشته احمد حكيمي پور از ملاقات قريب الوقوع اعضاي جبهه اصلاحات با هاشمي خبر داده و در عين حال اظهارات خاتمي را كف خواسته اصلاح طلبان توصيف كرده است!


 

پس از آنکه غروب روز دوشنبه مسجل شد که سعد حریری اکثریت پارلمانی را از دست داده، هواداران او با اردوكشي خياباني و اعلام سه‌شنبه به‌عنوان "روز خشم" و آشوب های خیابانی، تلاش دارند مانع از تشکیل دولت از سوي جريان حامی مقاومت شوند.

 هواداران حريري در شهر بيروت شب گذشته خيابان الطريق الجديد تا ميدان كولا و خيابان المدينه الرياضيه را با آتش زدن لاستيك‌ها و زباله بستند و از منطقه بقاع ميانه نيز گزارش‌هايي از تحركات هواداران جريان المستقبل در چندين روستا و شهرك و بستن جاده بين‌المللي به شام رسيده است.

ارتش لبنان درپي اين اقدامات اعلام كرد كه يگان‌هاي نظامي تدابير امنيتي فوق العاده خود را در سراسر خاك لبنان افزايش داده و اين روند را از چند روز پيش همزمان با رايزني‌ها براي تشكيل دولت جديد لبنان و تقويت فضاي امنيت و ثبات آغاز كرده‌اند.

در اغتشاشات صورت گرفته در بیروت که شب گذشته در نزدیکی محل دفن رفیق حریری برگزار شد نکته جالب این بود که در حالی که سید حسن نصر الله در سخنرانی اخیر خود تلاش طرفداران حریری بر تکیه بر دخالت ایران براي تفرقه افکنی را افشا كرده بود، آن‌ها از پلاکاردهای سبز "رای من کجاست؟" و سر دادن شعارهایی علیه سپاه و تروریست نامیدن حزب الله لبنان، در آشوب‌هاي خود استفاده كردند.

اما پس از ناآرامي‌هاي دوشنبه شب بيروت، نجيب ميقاتي گزينه مد نظر جريان هشت مارس (مقاومت) توانست با كسب 68 رأي و اختلاف قابل توجه، سعد حريري را شكست دهد و به‌عنوان نخست‌وزير براي تشكيل كابينه جديد لبنان انتخاب شود.

در مقابل طرفداران حريري به‌دنبال دامنه‌دار كردن اغتشاشات براي امتياز گرفتن از جريان مقاومت به‌ويژه حزب‌الله هستند. اين افراد با دعوت به اعتصاب‌هاي عمومي از نجيب ميقاتي نخست‌وزير جديد كه در يك فرآيند كاملاً‌ قانوني انتخاب شده است، مي‌خواهند كه استعفا دهد.

آشوب‌هاي خياباني شب گذشته و امروز در بيروت دقيقاً بر مبناي سناريوي اغتشاشات پس از انتخابات 88 تهران طراحي شده است، به‌طوري كه بعد از انتخابات رياست جمهوري ايران و ناكامي مهره مطلوب غرب نيز بلافاصله فتنه‌گران به خيابان‌هاي تهران ريختند و تا چند ماه ناآرامي‌هاي تهران ادامه پيدا كرد.

اما در شرايطي كه فتنه‌گران در تهران تلاش داشتند با پروژه‌هاي نظير كشته‌سازي و القاي دروغ‌هايي مانند تقلب و شكنجه، مشروعيت نهادهاي قانوني كشور از جمله سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضائيه را مخدوش كنند، آخرين گزارش‌ها از بيروت حاكي است در مدل مشابه طراحي شده غرب براي لبنان، قرار است حزب‌الله به‌عنوان هدف اين‌گونه حملات قرار گيرد و در حالي كه حزب‌الله قصد ندارد فعلاً در اين درگيري‌ها وارد شود، جريان آشوبگر مدعي ورود حزب‌الله و مقابله خياباني خواهد شد.

جريان آشوبگر و شكست‌خورده در لبنان قصد دارد با وارد كردن حزب‌الله به اين درگيري‌ها، زمينه حمله رژيم صهيونيستي به بيروت را فراهم كند كه حزب‌الله با هوشياري از اين فريب آگاهي پيدا كرده است.



 
در حالی كه گفته می شود رضا رشید پور و فرزاد حسنی از مجریان ممنوع التصویر در تلویزیون هستند جمعه شب پشت صحنه فیلمی از این دو مجری ممنوع التصویر به نمایش در آمد كه در نقش اصلی خود در آن بازی می كنند .

هامون نیوز به نقل از کلمه در برنامه جمعه شب ،بخشهایی از پشت صحنه فیلم شش نفر زیر باران نمایش داده شدكه در آن گلزار ،رشید پور و فرزاد حسنی و تعدادی از بازیگران در آن در نقش اصلی خود بازی می كردند .

دراین فیلم گلزار كه نقش خودش را بازی می كند گروگان گرفته می شود و خود گلزار نیز درباره این فیلم می گوید : فكر كنم فیلم خوبی بشود .

در حالی كه تلویزیون نسبت به حضور این دو مجری جنجالی دربرنامه های خود بااحتیاط عمل می كند مشخص نیست چگونه راضی شده اند بخشهایی از بازی آنها پخش شود

 




ارسال توسط arman

هشدار اصلاح طلبان به خاتمی:هاشمی ظرفیت جنبش سبز را برای خود می خواهد

برخی از چهره های برجسته اصلاحات نسبت به نزدیکی سید محمد خاتمی به آیت الله هاشمی رفسنجانی هشدار داده اند.

پس از اینکه سید محمد خاتمی درجلساتی برضرورت بهره گیری از ظرفیت هاشمی برای پیشبرد اهداف اصلاح طلبان تاکید کرده و حتی اخیرا نیز با وی دیداری را داشته،برخی چهره های برجسته اصلاحات نسبت به اتخاذ یک استراتژی به خاتمی هشدار داده اند.


در همین رابطه گفته می شود اصلاح طلبان به خاتمی گفته اند که نگاه هاشمی به وی تنها ابزاری بوده و به هیچ عنوان نمی توان به وی اعتماد کرد.


این افراد همچنین تصریح کرده اند،هاشمی با نزدیک کردن خود به خاتمی در تلاش برای مدیریت رفتاری وی بوده و معتقد است وی تنها کسی است که توان ظرفیت جذب جنبش سبز را به سوی خود دارد اما نکته اساسی این جاست که هاشمی تلاش دارد این ظرفیت را


ارسال توسط arman

توهم عدم توطئه زیباکلام
 
زیباکلام که به صراحت خود را از ارداتمندان رضاخان می داند، درحالی جنگ نرم و توهم توطئه و فرضیه‌های دایی‌جان ناپلئونی را در یک زنجیره‌ی معنایی مطرح می‌کند و گرفتار «سندروم توهم عدم توطئه» می‌شود که کنگره‌ی آمریکا تصویب بودجه‌های میلیون دلاری را علیه جمهوری اسلامی، آشکارا انجام می‌دهد.
به گزارش کلمه ، صادق زیبا کلام در ادامه اظهار نظرهای خارج از عرف و چارچوب های علمی مرسوم خود، «جنگ نرم» را مادر همه تئوری‌های توطئه و فرضیه‌های دایی جان ناپلئونی مطرح در ایران دانست!
زیبا کلام در یادداشتی که در ماهنامه‌ی «مهرنامه» منتشر شده، فرضیه ها و تشکیک‌های مطرح شده توسط نخبگان سیاسی داخلی در رابطه با "ویکی‌لیکس" را، همانند تحلیل حادثه‌ی 11 سپتامبر فرو رفته در هاله‌ی توهم دانست.
زیبا کلام می‌گوید: «حجم انبوه اسناد، مدارک، شواهد و قرائن موجود علیه اسامه‌بن‌لادن، القاعده، طالبان، صدها عضو القاعده که در بازداشت به سر می‌برند به هیچ روی تغییری در نگاه ایرانیان به وجود نیاورده است. آنان همچنان القاعده و طالبان را ساخته و پرداخته آمریکا می‌دانند».
این ادعاها در شرایطی مطرح می‌شود که نه ارتباط تجاری میان خانواده‌ی بن‌لادن و رئیس‌جمهور وقت آمریکا بر کسی پوشیده است و نه به سؤالات بی‌شماری که حتی در ذهن شهروندان ایالات متحده در رابطه با چگونگی این حادثه مطرح است پاسخی قانع‌کننده داده شده است.
زیباکلام که به صراحت خود را از ارداتمندان رضاشاه پهلوی می داند، درحالی جنگ نرم و توهم توطئه و فرضیه‌های دایی‌جان ناپلئونی را در یک زنجیره‌ی معنایی مطرح می‌کند و گرفتار «سندروم توهم عدم توطئه» می‌شود که کنگره‌ی آمریکا تصویب بودجه‌های میلیون دلاری را علیه جمهوری اسلامی، آشکارا انجام می‌دهد.

 

آموزش کار با توییتر و فیس بوک به نمایندگان پارلمان رژیم صهیونیستی

نمایندگان پارلمان رژیم صهیونیستی به منظور دسترسی به افکار عمومی و ارتباط با رای دهندگان خود؛ مهارت کار با توییتر، فیس بوک، یوتیوب و دیگر شبکه‌های اجتماعی را آموزش دیدند. به گزارش کلمه ، روزنامه جروزالم پست طی گزارشی اعلام کرد که نمایندگان پارلمان اسراییل برای درک بهتر ماموریتشان و همچنین کار با افکار عمومی و ارتباط با رای دهندگان خود؛ مهارت کار با توییتر، فیس بوک، یوتیوب و دیگر ابزارهای شبکه‌ای اجتماعی را آموزش دیدند.

این روزنامه نوشت: آنها ممکن است قادر باشند مجلس را برای ساعت‌ها با اطاله کلام به تاخیر بیندازند، اما آیا می‌توانند با استفاده از توییتر، یک پیام را با 140 حرف (کاراکتر) ارسال کنند؟
در روز سه شنبه، اعضای کنست در کارگاهی ویژه که در زمینه آشنایی و آگاهی بیشتر آنها با توییتر، فیس بوک، یوتیوب و دیگر ابزارهای شبکه‌ای اجتماعی بود، شرکت کردند. شبکه‌هایی که مورد استقبال جمعیت جوان است و می‌توانند یک حلقه مهم در یک دموکراسی پارلمانی باشند.
میزبان کارگاه "اشلومیت هابارون"، مدیر وبسایت دولتی طراحی شده برای ایجاد دسترسی بیشتر دولت به افکار عمومی بود. کارگاه سعی کرد یک تصویر متفاوت از شبکه‌های جهانی ارائه کند و بیشتر بر روی فیس بوک تاکید داشت که در حال حاضر نزدیک به 3 میلیون اسرائیلی و حداقل 50 نفر از 120 عضو کنست از آن استفاده می‌کنند.
قانونگذاران علاقه ویژه‌ای به استفاده از فیس بوک برای حفظ تماس خود با رای دهندگان نشان دادند و سوالاتی درباره فرق میان شبکه‌های اجتماعی مختلف بین توییتر و فیس بوک، همچنین حصارها، موقعیت‌ها و اطلاعات صفحه‌ها درخواست کردند.
ریوون ریولین سخنگوی کنست گفت: ما گام دیگری برای حمایت از روابط غیررسمی میان اعضای کنست و عموم مردم برداشتیم.
ریولین گفت: ماهیت خدمات عمومی کنست در نگاه ما نسبت به قبل تغییر کرده است. من امیدوارم که فیس بوک اعضای کنست را به درک بهتر از ماموریتشان رهنمون سازد
وقتی کسانی که شما را انتخاب کردند نمی‌بینید، ممکن است آنها را فراموش کنید. اما وقتی با آنها از طریق فیس بوک ارتباط مستقیم و قوی دارید، آنها را فراموش نمی کنید.
حقوقدانان در یک نامه به ریولین نوشتند؛ سایت‌های شبکه اجتماعی ابزار بسیار مهمی در حفظ و نگهداری رابطه با رای دهندگان دارند. امروز رای دهندگان انتظار دارند به طور منظم درباره رهبرانشان که به آنها رای داده‌اند هر یک یا دو روز آپ دیت باشند.
دان لاندو مدیر عمومی کنست، کارگاه را با بحث روابط میان رای دهندگان و مقامات از طریق اینترنت در دیگر کشورها آغاز کرد، موضوعی که بر روی آن ماه‌ها به عنوان بخشی از تلاش کنست برای ارتقای روابط با عموم مردم از طریق کامپیوتر، تلاش شده است.
او گفت: حتی در انگلیس نیز یک علاقه وافر در پیگیری فعالیت‌های پارلمانی از طریق فیس بوک وجود دارد.



 

آیا هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان رهبری برکنار می شود؟

طی چند روز گذشته تلاش چهره های تاثیر گذار اصولگرا برای برکناری اکبر هاشمی رفسجانی از ریاست مجلس خبرگان رهبری شدت گرفته است به طوریکه حتی از گزینه مورد نظر خود یعنی حضرت آیت الله مهدوی کنی نیز حمایت کرده اند.

اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به مناسبت سالروز واقعه‌ی ۱۹ دی‌ماه سال ۱۳۵۶ بیانیه‌ای منتشر کرد که دستمایه‌ی موجی از شدیدترین‌ انتقادات  به او در یک سال و نیم گذشته شده است. واقعه‌ی ۱۹ دی‌ماه که از آن به عنوان "قیام خونین مردم قم" یاد می‌شود در اعتراض به انتشار مقاله‌ای در روزنامه‌ی اطلاعات اتفاق افتاد که معترضان محتوای آن را توهین به امام (ره) تعبیر می‌کنند.

 

"توهین و تهمت به علما"

رفسنجانی در بخشی از بیانیه‌ی خود ادعا می کند که امروز نیز کسانی که او "بقایای فکری دین‌زدایی و روحانیت‌ستیزی" می‌خواند «پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیده‌اند.»

کیهان: بیانیه نوشته رفسنجانی نیست!

روزنامه‌ی کیهان  در شماره‌ی  (پنجشنبه ۳۰ دی‌ماه) از قول عبدالنبی نمازی نماینده ویژه رهبر معظم انقلاب  در کاشان نوشت «رویکرد کنونی آقای هاشمی به جایگاه او آسیب وارد کرده است.» نمازی ضمن انتقاد به عدم موضع‌گیری صریح رفسنجانی در مقابل حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ که طرفداران حکومت "فتنه" می‌خوانند، او را به اتخاذ مواضع مبهم متهم می‌کند.

شریعتمداری ۲۱ دی‌ماه با انتشار یادداشتی از رفسنجانی می‌پرسد چرا در ۳۳ سال گذشته بیانیه‌ای به مناسبت ۱۹ دی منتشر نکرده است. شریعتمداری در یادداشت خود متن بیانیه را از نظر محتوایی مخدوش و از نظر استدلال ابتدایی خوانده و نتیجه می‌گیرد "رفسنجانی نمی‌تواند نویسنده بیانیه یاد شده باشد." مدیر مسئول کیهان احتمال می‌دهد «كسانی كه در جریان فتنه ۸۸ پشت شخصیت و جایگاه آقای رفسنجانی سنگر گرفته بودند، هنوز ایشان را رها نكرده‌اند و بیانیه یاد شده را برای خروج هرچند، موقت رسانه‌های فتنه از خمودگی و درهم ریختگی ناشی از شكست تدارك دیده‌اند.»

نامه‌ی انتقادی اصولگرایان به رفسنجانی

واکنش به بیانیه‌ی رفسنجانی در روزهای نخست، مانند یادداشت کیهان، لحنی نسبتا ملایم‌تر داشت. در روزهای گذشته بر شدت و وسعت این انتقادها افزوده شده است.

حسین ابراهیمی رئیس هیات داوری اصولگرایان مجلس ۲۹ دی‌ماه از نگارش نامه‌ای توسط اعضای این هیات خطاب به رفسنجانی خبر داد. به گزارش خبرگزاری فارس ابرهیمی گفت «در این نامه خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی خواهیم نوشت كه در دوران موسوم به اصلاحات، اصلاح‌طلبان به صراحت به روحانیت اهانت می‌كردند اما شما موضع‌گیری نمی‌كردید.»

در آستانه‌ی نشست مجلس خبرگان

روز چهارشنبه نیر کاظم صدیقی که از تابستان ۸۸ به حکم رهبرمعظم انقلاب  امام جمعه موقت تهران شد بیانیه‌ی ۱۹ دی را نشانه‌ی "مهجور بودن" رئیس مجلس خبرگان با واقعیت‌های جامعه عنوان کرد. اندکی پیش از آن نیز محمدعلی رامین، یکی از نزدیکان و مشاوران احمدی‌نژاد رفسنجانی را به شدت مورد انتقاد قرار داد و او را به مشارکت در "جنجال‌آفرینی برای القای تقلب در انتخابات سال ۸۸" متهم کرد.

در همین حال برخی از ناظران اوج گرفتن و تندتر شدن انتقادات  به رفسنجانی را بی‌ارتباط با اجلاس مجلس خبرگان و زمینه چینی احتمالی برای کنار گذاشتن او از ریاست این نهاد نمی‌دانند. نشست آینده‌ی خبرگان در روزهای ۱۷ و ۱۸ اسفندماه سال جاری برگزار می‌شود و انتخاب هیات رئیسه‌ی جدید یکی از برنامه‌های این نشست خواهد بود.

نارضایتی از سکوت رفسنجانی

به نوشته‌ی روزنامه‌ی کیهان عبدالنبی نمازی گفته است «انتظار اکثریت اعضای مجلس خبرگان رهبری، ملت، بسیجیان و روحانیت متعهد که در درون نظام و پیرو ولایت هستند، این است که آقای هاشمی رفسنجانی به سکوت خود پایان دهد.» نمازی در ادامه با اشاره به سکوت طولانی رفسنجانی که به زعم او به جایگاهش آسیب رسانده، تاکید می‌کند «این موضع گیری در حال حاضر و در شرایط کنونی موضعی دیرهنگام است.»

از سوی دیگر حمید رسایی، عضو  فراکسیون اصولگرایان می گوید: رفسنجانی در بیانیه‌ی اخیر خود "به مجموعه‌هایی كه به دنبال خط‌گیری از او هستند پیام‌هایی داده است." به گزارش خبرگزاری فارس رسایی اول بهمن ماه اظهار داشت «هدف عمده دیگر هاشمی از این بیانیه كه بسیار مهم است ارتباط این بیانیه با انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری در اسفند ‌ماه سال جاری است.»

ردپای رفسنجانی در تمام "فتنه‌ها"

خبرگزاری فارس از قول رسایی نوشت «در سال‌های اخیر هر زمان كه جلسات مجمع عمومی خبرگان برقرار بوده، هاشمی به‌نوعی موضع‌گیری كرده‌ تا انتقادات نسبت به خود و اقدامات فرزندانش را توجیه كند، حتی با این كار درصدد به دست آوردن قلوب علمایی بوده كه در خبرگان منتقد وی محسوب می‌شدند.»

در نظر تحلیلگران آنچه در روزهای گذشته و در واکنش به بیانیه‌ی رفسنجانی بسیار جلب توجه می‌کند افزایش  انتقادها از سوی چهره های موثر اصولگرایی به هاشمی رفسنجانی است.

محمدعلی رامین در تازه‌ترین سخنرانی خود گفت «آخرین بروز و ظهور فتنه‌های از اول انقلاب تاکنون فتنه سال ۸۸ بود.» رامین در تحلیل خود  با اشاره‌های صریح تاکید می‌کند رد پای برخی خواص در تمام حوادثی که فتنه خوانده می‌شود می‌توان یافت.

با این اوصاف باید منتظر ماند و دید که آیا اکبر هاشمی رفسنجانی با ریاست مجلس خبرگان رهبری وداع می کند و جای خود را به حضرت آیت الله مهدوی کنی می دهد؟



 

فراماسونری در ایستگاه اتوبوس

تعدادي نماد فراماسونري در ايستگاه‌هاي تازه تاسيس اتوبوس شهر تهران نصب شده است.

به گزارش کلمه ، شهرداري تهران مدتي است تصميم به تعويض تعدادي از ايستگاه‌هاي اتوبوس گرفته است. در مسير خط 4 و 7 بي.آر.تي تعدادي نماد فراماسونري در اين ايستگاه‌هاي تازه تاسيس نصب شده است.



چندي پيش نيز همين نماد در برخي از تابلوهاي متروي چهارراه‌ولي‌عصر نصب شده بود كه محسن هاشمي مدير عامل شركت متروي تهران و حومه در اين‌باره گفته بود: نمادهاي فراماسونري را از ايستگاه‌هاي مترو جمع‌آوري مي‌كنيم؛ البته اين نمادها جمع‌آوري شد.



به گزارش کلمه ، يك جريان مشكوك فرهنگي در سال‌هاي اخير در تكاپوي گسترش پديده شيطان پرستي برآمده است اما جريان ديگري كه وابستگي آن به غرب مشهود است، به نام "فراماسونري " وجود دارد؛ فراماسونري يا "فراموشخانه " كه داراي كانون‌هاي گسترده‌اي در جهان است اما داراي يك سيستم مديريت فراگير جهاني نيست ولي بر اركان دولت‌هاي جهان و اكثر وجوه زندگي سياسي، اقتصادي و فرهنگي جوامع، سلطه يافته است و بسيار هم آزادانه عمل مي‌كند.



اين كانون‌ها ريشه‌اي كهن در اروپاي غربي دارد؛ به افرادي كه عضو آن باشند "ماسون " و ساختماني كه مركز فعاليت آنهاست "لژ " مي‌گويند. كلمه ماسون به معناي بنّا و فراماسون به معناي بنّاي آزاد است.



نحوه ايجاد فراماسونري مشخص نيست و در مورد آن اختلاف نظرهايي وجود دارد ولي قديمي‌ترين اسناد موجود مرتبط با آنها به سال 1390 ميلادي برمي‌گردد و مداركي موجود است كه نشان مي‌دهد در اواخر قرن شانزده ميلادي لژهاي فراماسونري در اسكاتلند وجود داشته‌است.



فراماسونري معمولا به عنوان يك سازمان مخفي شناخته مي‌شود ولي فراماسون‌ها معمولا اين تعريف را به چالش مي‌كشند و سازمان خود را بيشتر يك سازمان خصوصي مي‌نامند كه تنها بعضي جنبه‌هاي آن مخفي است.



در كنار دانستن كلياتي از اين مكتب، دانستن برخي از اهداف اين مكتب نيز مهم به شمار مي‌آيد؛ نابودي تمام مظاهر توحيد و يكتاپرستي در جهان، به دست گرفتن حكومت و قدرت در تمام كشورها‌ي جهان از طريق شبكه گسترده ماسوني در تمام ممالك دنيا و تخريب مسجد الاقصي و كشف معبد سليمان و بازسازي آن در ابتداي قرن 21 از جمله اهدافي است كه فراماسونري‌ها براي خود تعريف كرده‌اند.



*فراماسونري در ايران


---------------------------



نخستين فراماسونري در ايران به دوران ناصر الدين شاه قاجار برميگردد ولي در دوره محمدرضا پهلوي به دليل گسترش روابط سياسي ايران با غرب به ويژه انگلستان لژهاي فراماسونري فراواني در ايران تأسيس شد و نفوذ فراماسون‌ها در سياست ايران به شدت گسترش پيدا كرد، هرچند هيچ يك از افراد سرشناس خانواده پهلوي دست كم به طور رسمي عضو هيچ لژ فراماسونري نبودند ولي بسياري از رجال سياسي، نخست وزيران، وزيران، نمايندگان مجلسين و فعالان سياسي از فراماسون‌هاي سرشناس بودند.



فراموشخانه در ايران توسط گروه‌هاي چپ گرا، مذهبي بنياد گرا و ملي گرايان ليبرال به عنوان مأمور مخفي انگليس و صهيونيسم و در نتيجه عامل تمام بدبختي‌هاي ايران معرفي مي‌شدند و اين باعث تعطيل شدن و تحت تعقيب گرفتن اعضاي اين انجمن‌ها در بعد از انقلاب شد.



*نمادهاي فراماسونري‌ها


--------------------------------



"ستاره ي شش گوش " علامت و نماد بحث برانگيز فراماسون‌ها است؛ اين علامت در افكار عمومي به عنوان نماد "يهودي ها " شناخته شده است و به آن " ستاره ي داوود " يا " مهر سليمان " هم مي‌گويند ولي در حقيقت اين نماد هم جزء نمادهاي الحادي بوده كه بر اساس تفكرات الحادي مصر باستان ساخته شده است و نماد تعادل طبيعت بين زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه‌هاي ماه و خورشيد و غيره است البته علامت مذكور در مكتب هاي الحادي ديگر، مانند هندوييسم و ديگر مكتب هاي شرقي نيز با مفاهيم مشابهي به كار مي‌رود.



نكته عجيبي كه وجود دارد اين است كه شيطان پرستان نيز علامت مذكور را قويترين علامت خود مي‌دانند و از آن در مراسم شيطاني خود استفاده مي‌كنند.



يكي از نمادهايي كه در فراماسونري كاربرد فراوان دارد، علامت و نماد "چشم جهان بين " است كه به صورت يك هرم و چشم در رأس آن است؛ اين نماد مربوط به يكي از خدايان مصر باستان بوده است و روي دلار آمريكا هم وجود دارد.



شكل استفاده در معماري كاربرد زيادي دارد و به شكل هرم با رأس جدا و يا هرم با رأس نوراني نشان داده مي‌شود.


 

امام جمعه اهل سنت سنندج:امر رهبر واجب است

ماموستا مجتهدی با بیان این که امروز با حضور نماینده ولی فقیه در استان کردستان، با مقام معظم رهبری تجدید بیعتی دوباره می‌بندیم، گفت: بر دستان مقام معظم رهبری بوسه می‌زنیم.  

ماموستا مجتهدی، عصر امروز در مراسم تودیع و معرفه نماینده ولی فقیه در استان کردستان با اشاره به آیه اولی الامر گفت: امر رهبر واجب است و هر کس را مقام معظم رهبری به عنوان نماینده خود منصوب کند او نیز واجب العطاعه است.

وی افزود: اگر کسی از خدا و پیامبر او اطاعت کند اما از امام و رهبر اطاعت نکند، مسلمان نیست.

وی، نصب امام را جزو واجبات برشمرد و گفت: شیعه و سنی معتقد است، امام واجب الاطاعه است و اگر کسی علیه امام زمانش اقدام کنند، واجب است با او قتال کنند؛ چرا که این امر خدا و پیامبر است.

وی خطاب به نماینده جدید ولی فقیه در کردستان گفت: همانطور که مردم کرد با رهبری بیعت کرده‌اند با نماینده ایشان نیز بیعت خواهند کرد و من قول می‌دهم شما را حمایت می‌کنیم.

ماموستا مجتهدی با اشاره به خدمات ارزنده حجت‌الاسلام‌والمسلمین موسوی، نماینده سابق ولی فقیه در کردستان گفت: بارها مشکلات مردم و روحانیون از سوی ایشان حل می‌‌شد و همواره در برابر مردم صبر و شکیبایی داشتند.

وی افزود: ما با مقام معظم رهبری تجدید بیعتی دوباره می‌بندیم و دستانش را می‌بوسیم.


 

مرکز جاسوسی عظیم اسرائیل بر ملا شد
مرکز جاسوسی عظیم در اسرائیل که به آن عنوان گوش های بزرگ اسرائیل داده اند،  تاسیسات بزرگی است که ادعا می شود در آنجا ارتباطات تلفنی و ایمیلی در سراسر خاورمیانه و نقاط دیگر جهان، رصد اطلاعاتی می شود

 

کلمه: این مرکز، برای دهه ها پنهان از نگاه های کنجکاو،  در یک منطقه کویری مورد توجه خبرنگاران محقق قرار گرفته بود اما کسی نمی دانست که کار این مرکز چیست.

بسیاری از اسرائیلی ها حتما از کنار آن رد شده اند ولی توجهی به آن نکرده اند. چند دیش بزرگ ماهواره در خارج از شهری گمنام در صحرای نگو قابل مشاهده است، که چیزی را نشان نمی دهد و نام ونشانی ندارد.

اما این  مرکزیک پایگاه معمولی نظامی نیست وباید به کاری مشغول باشد که دیگران از آن اطلاع ندارند.

نیکی هگر، خبرنگار و نویسنده اهل زولاند نو می گوید: " این مرکز بزرگترین مرکز جاسوسی  است  و همتراز  بزرگترین مرکزی است که تاکنون در روی زمین دیده ام

هگر حد اقل 25 سال است که در مورد اطلاعات سیگنالی یا همان جاسوسی الکترونیکی مطالعه می کند و یک اشاره پنهانی وی باعث دسترسی هگر به کسانی در درون  این مرکز اسرائیلی شد

هگر می گوید: هیچکس درمورد عملکرد این مرکز صحبت نکرده بود یا نفهمیده بود که چنین تشکیلاتی با این اندازه در اسرائیل وجود دارد و روی هیچ نقشه ای نمایش داده نشده بود، یا دیده نشده بود

اما اکنون در تمامی تصاویر ماهواره ای دیده می شود. این مرکز30 آنتن شنود  دارد که بالاتر از خط استوا قرار گرفته اند و هرکدام از آنها  ماهواره ای را در آسمان هدف گرفته اند.

خبرنگار محقق مقیم انگلستان، دانکن کمپبل نیز می گوید: این آنتن ها هرچیزی که در ماهواره ها  رد و بدل می شود را دریافت می کنند. این سیستم چیزی را از قلم نمی اندازد و هر نوع ارتباطی را شنود می کنند که شامل میلیون ها شنود می شود..

به گزارش بولتن نیوز، وی افزود: شما ساختمان های بدون پنجره ای شبیه به انبارهای صنایع، اما با امنیت بسیار بالا را می توانید ببینید. من در سراسر آمریکا مکان های مشابه  بسیاری دیده ام و صدها نفر هر روز صبح در این مراکز حاضر می شوند، از جلوی چشم شما عبور می کنند، ایمیل ها را کنترل می کنند، به مکالمات تلفنی گوش می دهند و....

اما در داخل اسرائیل کسی در مورد این مرکز چیزی نمی گوید و رفت وآمد ها و کار این مرکز و کارکنان آن مشخص نیست. دلیلش این است که آن چه در این مرکز شنود می شود در جای دیگری ارزیابی و شنیده می شود. یعنی در جایی در شمال تل آویو.

از این مرکز همه مکالمات تلفنی، همه ایمیل ها را می توان رصد کرد. به گفته دانکن کمپبل، در جایی در خط  ساحلی شمال تل آویو عده زیادی از اشخاص، مشغول گوش دادن  ودیدن این تلفن ها و ایمیل ها هستند

رونن برگمن خبرنگار و نویسنده اسرائیلی نیز می گوید: من درمورد اوریم نشنیده ام و نمی دانم  لغت  این پایگاه به چه اشاره دارد

میر الران از انستیتوی مطالعات  امنیت ملی نیز در این زمینه اظهار داشت: نمی دانم دلیل اصلی توجه به این مرکز در خاک اسرائیل چیست. آنجا یک سکو است. وقتی مسئله اطلاعاتی می شود، هر چه باید شنود شود به یک سکو احتیاج  دارد واین سکو همین کارکرد را دارد.

اما چرا خود سکوی شنود برملا شد؟ آنجا تا همین اواخر که هگر آشکارش کرد، بخوبی استتار شده بود

هگر گفت: " اولین نکته که باعث تعجب من شد، اندازه آن بود، مرکز جاسوسی با این عظمت می تواند در سیاست خاورمیانه و فراتر از آن بسیار موثر باشد. اما نکته تعجب آور دوم این بود که این تاسیسات همزمان با برخی تاسیسات که در بریتانیا، آلمان، روسیه و آمریکا فعال بوده اندودیده می شدند، وجود داشته است اما کسی از آن خبر نداشته است.

میر الران به این نکته اشاره کرد که  آنها که باید بدانند، دقیقا می دانند که این مرکز کجاست و کارکرد آن چیست اما تعداد افرادی که می دانند آن جا کجاست بسیار اندک هستند.
آدرس اینترنتی فیلم مربوط به مرکز جاسوسی به نشانه زیر است:

http://rt.com/news/spy-hub-uncovered-israel


 

روایت سحابی از گفت‌وگوی نواب و بازرگان/ فدائیان پیشنهاد ترور زاهدی را دا


ارسال توسط arman

روحانی: کمونیست‌ها توانستند چهره‌هایی مثل منتظری و کروبی را از ما بگیرند
رییس بنیاد تاریخ پژوهی گفت: عوامل فتنه وقتی از حمایت گروهک هایی مثل تجزیه طلبان، بهائیان و همجنس بازان برخوردار می شوند نه تنها ابراز تنفر نمی کنند بلکه مایه افتخارشان است.

 

روحانی: کمونیست‌ها توانستند چهره‌هایی مثل منتظری و کروبی را از ما بگیرندبه گزارش کلمه ، حجت الاسلام سید حمید روحانی صبح امروز در نشستی خبری گفت: در شرایطی قرار داریم که توطئه امام زدایی با شیوه نوینی دنبال می شود.

مهم ترین اظهارات رییس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی را در ادامه می خوانید:

  • عده‌ای دیگر سعی دارند با زنده کردن اندیشه لیبرالی با اندیشه امام مقابله کنند و مطرح کردن مکتب ایرانی و جمهوری ایرانی امام را زیر سوال بردند و از طرفی دیگر کسانی سعی دارند با حمایت از مهره‌ها و چهره‌هایی که امام به آن‌ها تو دهنی زده بود، آن‌ها را مطرح کنند. مثل شریعتمداری و منتظری.
  • یکی از سران فتنه به نام مهدی کروبی در آخرین اطلاعیه‌ای که داده است امام را زیر سوال می‌برد و می‌گوید شرکت کنندگان در برنامه‌ اتهام‌زنی رسانه‌ ملی به کرات از تعریف دولت‌های خارجی از سران جنبش سخن گفتند و این اتفاق را دلیل بر خروج سران جنبش از چارچوب نظام اسلامی فرض کردند، در حالی که قبل از پیروزی انقلاب، امام(ره) در نجف و پاریس مصاحبه می‌کردند و اولین مصاحبه ایشان با لوموند فرانسه در نجف بوده است.
  • توطئه امام زدایی از زمان های دور وجود داشته است. دشمن در مقاطع تاریخی به این نتیجه رسید که با کوبیدن امام (ره) نمی توان ایشان را از قلب ها بیرون کرد و آرمان هایش را زیر سوال برد.
  • دشمن دریافته است که با این طریق نمی تواند اندیشه امام (ره) را مغلوب کند. اکنون با سه شیوه با اندیشه های امام (ره) بازی می شود.
  • شیوه اول را سران و عوامل فتنه دنبال می کنند و سعی دارند با تحریف تاریخ و دروغ پردازی خیانت خود را به نحوی به امام (ره) منتسب کنند.
  • شیوه دوم را کسانی پی گیری می کنند که سعی دارند با زنده کردن اندیشه های لیبرالیستی به نحوی با اندیشه های امام (ره) مقابله کنند. این دسته با طرح مکتب ایرانی، جمهوری ایرانی و امثال اینها تلاش دارند افکار و آموزه های امام (ره) را زیر سوال ببرند.
  • جریانی هم سعی دارد با حمایت از مهره ها و چهره هایی همچون شریعتمداری و منتظری که امام (ره) به آنها تو دهنی زد آنها را مطرح کند تا امام (ره) را ظالم جلوه دهد.
  • این سه جریان زیرکانه پی گیری می شود. نمونه جریان نخست که دردناک است در آخرین اطلاعیه مهدی کروبی شاهدیم که وی به تحریف تاریخ پرداخته است.
  • در نهضت امام (ره) که از سال1341 آغاز شد گروهک ها و جریان های سیاسی همچون جبهه ملی سعی می کردند از امام (ره) دوری کنند. اما سرانجام این گروه ها دریافتند که برای کسب اعتبار نزد مردم باید از امام (ره) حمایت کنند.
  • این گروه ها برای انتشار اعلامیه ها و سخنرانی های امام (ره) با یکدیگر رقابت داشتند. اما امام (ره) صریحا از گروه های منحرف کمونیستی، مارکسیستی و منحرفان از مکتب تشیع ابراز تنفر کردند و آنها را خائن به مملکت و اسلام دانستند.
  • کروبی در پاسخ به نامه احمد توکلی از جریان منافقین اظهار برائت نمی کند و حتی خود را با امام (ره) مقایسه کرده است.
  • رسانه های خارجی از سران و عوامل فتنه حمایت کرده اند و این افراد خود را با امام (ره) و مصاحبه های ایشان با رسانه ها در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی مقایسه می کنند. این در حالی است که از آغاز نهضت امام (ره) تا سال56 هیچ یک از این رسانه ها و مقامات خارجی نه تنها سراغ امام (ره) نرفتند بلکه ایشان را بایکوت خبری کردند.
  • حرف کروبی در این باره و مقایسه خود با امام (ره)؛ خیانت، تحریک و جریان منافقانه است.
  • ستایش سران استکباری، کاخ سفید و رژیم صهیونیستی را با مصاحبه امام (ره) مقایسه می کنند اما از آن روز که نهضت امام (ره) شروع شد تا زمانی که ایشان رحلت کردند جهان استکبار حتی یک سطر هم از ایشان تعریف و تمجید نکرد. تصمیم ما این است که تعریف و ستایش های سران استکبار از سران فتنه را جمع آوری کنیم و خواهیم دید که کتاب حجیمی از این تعریف و تمجیدها حاصل خواهد شد.


 

تخریب چهره انقلاب توسط صانعی در مصاحبه با روزنامه ژاپنی
یوسف صانعی چندی پیش در مصاحبه ای با روزنامه ی ژاپنی (ماینیچی) با بیان اینکه انقلاب از اهداف خود فاصله گرفته است ، ابراز ناامیدی خود را از اوضاع انقلاب اعلام کرده و نظام را به دروغ، تزویر و فریب افکار عمومی متهم می کند و سعی بر مشوش نشان دارد اوضاع ایران و حاکمیت را دارد.

 

 یوسف صانعی چندی پیش در مصاحبه ای با روزنامه ی ژاپنی (ماینیچی) با بیان اینکه انقلاب از اهداف خود فاصله گرفته است ، ابراز ناامیدی خود را از اوضاع انقلاب اعلام داشت.

وی طی سخنانی با بیان اینکه " یک انقلاب زمانی از اهداف خود فاصله می گیرد که انسان های آزاده حتی امنیت ابراز سخن هم نداشته باشند" دست به تخریب چهره ی نظام مقدس جمهوری اسلامی در برابر رسانه ی کشور بیگانه می زند.

این مرجع معزول در ادامه سخنانش نظام را به دروغ، تزویر و فریب افکار عمومی متهم می کند و سعی بر مشوش نشان دارد اوضاع ایران و حاکمیت را دارد.

این در حالی است که امام خمینی (ره) در خصوص فعالیت رسانه های بیگانه می فرمایند: " همه گروه هایی که در خارج کشور هستند، چه با تبلیغات از راه رادیو و تلویزیون و چه تبلیغات از راه مطبوعاتشان، دارند با اسلام معارضه می کنند. مسأله ، مسأله ی ایران نیست. اگر تنها مسأله ایران بود، چندان اهمیت نداشت، اما مقابله با اسلام است، نه مقابله با ایران"

شایان ذکر است که این فرد معلوم الحال به دلیل انزوای ناشی از اعتراضات مردمی به وی و همچنین عزل او از مرجعیت به وسیله جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به دنبال مطرح کردن خود در بین مخالفین و معاندین نظام می باشد که مصاحبه ی اخیر وی با روزنامه ی ژاپنی در همین راستا صورت گرفته است.



 

قهوه قجری و نفاق فرهنگی
قضیة مجموعة قهوة تلخ ساختة مهران مدیری (و نه خود او) متأسفانه امروز وجوهی پیدا کرده است که در خور فرهنگ و فضای فرهنگی کشور نیست.

گذشته از محتوای آن که در قالب به نقد کشیدن تاریخ ایران و رفتارهای متناقض ایرانیانِ درباری - در ادامة همان مضمونی که در شب­های برره وجود داشت- راه و روش­های موج­سواری و کسب منافع مالی به قیمت تخریب هویت ملی و ترویج بداخلاقی فرهنگی، حاشیه­های آن هم بسیار بد و ناهنجار است و در واقع همین حاشیه­هاست که از آن باید به عنوان بداخلاقی فرهنگی یاد کرد.

 

 

تحلیل محتوای این مجموعه را باید در موقعیتی دیگر انجام داد و اینجا مجالی برای آن نیست و اساساً چندان ضرورتی هم ندارد. ولی تنها باید به ذکر این نکته و یا هشدار به مخاطبان و بینندگان آن پرداخت که در مواجهه با این مضامین و این گونه محصولات شبه­فرهنگی، نباید موضوعات اصلی­تری را که قربانی می­شوند تا منافعی برای برخی تأمین شود نادیده گرفت. راه گریز از این فریب­خوردگی فرهنگی هم مطالعه و افزایش سطح دانش و سلیقه است وگرنه چنین محصولاتی به هیچ وجه دانشی و سلیقه­ای را در هیچ مخاطبی بالا نمی­برند.

به هر حال، از این مقدمة کوتاه که بگذریم باید به حرف و سخن اصلی بپردازیم که عبارت است از بداخلاقی­هایی که در حواشی این مجموعه و امثال آن بروز می­کنند و الگویی می­شوند برای دیگران و جالب آنکه در حالی که تهیة چنین مجموعه­ای برای به نقد کشیدن رفتارهای ناصواب ایرانیان است، خود مروج رفتارهای نادرستی می­شود که بر رفتارها و عادات بد قدیم افزوده می­گردد! علت العلل چنین پدیده ای، اولویت منافع مادی است بر کار فرهنگی.

در مورد قهوه تلخ، این موضوع چنین اتفاق می­افتد که از یک سو باید هر چه بیشتر از مردم جامعه به دیدن آن و به عبارت دقیق، خریدن آن ترغیب شوند، چه با وعدة جایزه­ های بزرگ و چه با دامن زدن به حاشیه­های آن و چه حتی با سوار کردن تحلیل­های من در آوردی بر آن و استفاده از فضای فکری و گرایش­های حاکم بر جامعه و حتی تحریک اقشار مختلف، مانند دانشجویان و روحانیان و اصناف و... و خلاصه به هر طریقی که بتوان پول درآورد. و البته این یک رفتار اخلاقی نیست. بسیاری از کسانی که به هر دلیلی تحت تأثیر فضاسازی­های صورت­گرفته، قسمت­های اول این مجموعه را «خریدند» و دیدند، بعداً آن را رها کردند چون انتظار بیشتری داشتند و به فراست دریافتند که این همه هزینة تبلیغات و حاشیه­سازی، برای فروش کالایی باکیفیت نبوده است.

از سوی دیگر، این مجموعه باید حمایت شخصیت­ها و مسئولان فرهنگی را به خود جلب کند. چرا؟ چون از آن ناحیه هم امکان سود وجود دارد و حتی امکان سود مضاعف. به یاد داریم که زمانی گفته شد تعدادی از الواح این مجموعه توسط وزارت ارشاد تهیه و میان ائمه جمعه کشور توزیع شده است. در توجیه این اقدام که معلوم نشد راست یا نه (و چرا وزارت ارشاد با بودجه بیت­المال دست به این کار زده و با چه مجوزی)، باز گفته شد که قرار است ائمه جمعه نظر دهند که محتوای آن قابل قبول است یا نه. بعداً هم هیچ خبر دیگری از اینکه نظر ائمه جمعه چه بوده منتشر نشد. خود به خود، همین یک اقدام کافی بود تا گروه دیگری از مردم که قضاوت روحانیت را صائب می­دانند به «خریدن» این مجموعه ترغیب شوند. باید پنداشت که این اقدام هم در راستای برنامة تبلیغاتی مجموعه صورت گرفته است. یعنی یک دستگاه دولتی عریض و طویل، عامل تبلیغاتی برای توزیع یک مجموعه شده و چنین چیزی بسیار نادر است و نادرست.

در مقطع دیگری از این سناریو، گفته شد که این مجموعه به فلان شخصیت سیاسی خارجی «هدیه» شده است! راست و دروغ این هم به کنار اما چنین موضوعی برای این مطرح شد که «شأن» این مجموعه را چنان بالا ببرد که یک مقام سیاسی خارجی آن را پذیرفته است. انگار که مثلاً یک تخته قالیچة ایرانی است. هیچ توضیحی هم داده نشد که فلان شخصیت خارجی که زبان فارسی را نمی­داند و اگر هم بداند دست و پا شکسته می­داند و شوخی­های زبانی و کوچه بازاری آن را اصلاً نمی­تواند بفهمد و با تاریخ ایران هم نااَشناست، چه فایده­ای از چنین مجموعه­ای می­تواند ببرد و این چه دردی را از این مجموعه دوا می­کند. بی­گمان تنها فایدة این کار هم نوعی فریب افکار عمومی بوده است.

اما یک وجه دیگر ماجرا، به شخصیت­های فرهنگی کشور و مسئولان این حوزه برمی­گردد که به نظر نگارنده بسیار مهم و حساس است. اینکه مثلاً آقای عزت­الله انتظامی بر سر صحنة ضبط آن برده شود، و از ایشان خواسته شود در مدح آن چیزی بگوید، موضوع ساده­ای نیست. آقای انتظامی تا آنجا که به یاد داریم در هر مجلس و همایش و محفلی که می­رود اهل مدح و مجیزگویی نیست و راست و رک و پوست­کنده حرفش را می­زند. اما چرا سر این صحنه چنین نیست؟ آیا مناسبات پنهان سینمایی­ها و «ملاحظات خاص» و رودربایستی باعث این رفتار شده است؟ نمی­دانیم. ولی مشخص است که این روند طبیعی نبوده است.

همین موضوع در خصوص مسئولان فرهنگی کشور هم صدق می­کند. هنگامی که یک مسئول مثلاً از وزارت ارشاد به جایی دعوت می­شود، مشخص است که به واسطة موقعیت و شخصیت حقوقی­اش مورد توجه واقع شده و به همین دلیل موظف است بسیار مراعات کند که مبادا کاری کند و حرفی بزند و وعده­ای بدهد که حق نباشد. اینکه مقام و مسئولیت واگذار شده به افراد، «امانت» است، بسیار مهم است و اگر این ذهنیت در مسئولین باشد، که باید باشد، همواره متوجه هستند که به گونه­ای عمل نکنند و تصمیم نگیرند که به آن امانت خیانت شود. این را به صورت کلی گفتم و انشاءالله در مورد حضور بی­توجیه برخی مسئولین در صحنه­ای که حتی بر روی خبرنگاران هم بسته است و آنان مجبورند با هماهنگی­های عجیب و غریب و پذیرش تعهدات پنهان و نانوشتة سنگین در اطراف آن حضور یابند، مصداق نداشته باشد. اما همان حضور و «خبرساز» شدنش هم جای تأمل دارد.

تقریباً همه می­دانند که مجموعة قهوه تلخ به دلیل عدم توافق مالی میان سرمایه­گذاران و مسئولین سیما، از این رسانه پخش نشد. صداوسیما هم طبق روال قراردادهایش مسئولیتی در قبال هزینه­ های تولید این گروه از تولیدات تلویزیونی ندارد. یعنی اگر به هر دلیل نامربوط به صداوسیما، از این رسانه پخش نشود، مسئولیت هزینه­ ها بر عهدة سازندگان و سرمایه­ گذاران است. تقریباً همة تلویزیون­های دنیا همین گونه عمل می­کنند. پس از عدم توافق میان تهیه­ کنندگان قهوة تلخ و صداوسیما، این امکان برای آنها مهیا شد که تولید خود را مانند محصولات فرهنگی دیگر در شبکة خانگی عرضه کنند تا به هر ترتیب متضرر نشوند. این امکان هم از طریق وزارت ارشاد و در چهارچوب حمایت از محصولات فرهنگی تولید داخل و کمک به تهیه­ کنندگان فراهم گردید که تا مدتی مطابق روال معمول این عرضه ادامه یافت. اما در کنار این روند، برخی مسائل حاشیه­ای هم در رابطه با این مجموعه دامن زده شد که در جای دیگر قابل بررسی و تحلیل است که چرا در حوزة فرهنگ این گونه رفتارهای ناصواب باب شده و یا باب می­شود و آن هم برای منافع شخصی.

از جملة این حاشیه­ها، چنان که اشاره شد، استفاده از نام و آوازه و موقعیت اشخاص بوده است که می­توان آن را به «تأمین اعتبار معنوی» (در کنار تأمین اعتبار مادی که به طرق دیگر دنبال می­شود) تعبیر کرد. شاید نتوان به صاحبان این کالا ایراد گرفت که چرا چنین می­کنند اما به افراد هدف، و مخصوصاً آنان که در دستگاه­های فرهنگی مانند وزارت ارشاد صاحب موقعیت هستند، می­تواند تذکر شدید داد که آیا رواست اعتباری که از سوی نظام جمهوری اسلامی نزد آنان امانت گذاشته شده، به راحتی در هر جایی عرضه شود و صرف وجهه­پردازی دیگران گردد؟

به نظر می­رسد جریانی خاص با اهداف و مقاصد و منافع مشکوک در پی سوء استفاده از امکانات فرهنگی و مادی و استعدادهای کشور برآمده و از هر امکانی برای رسیدن به مقاصد خود استفاده می­کند و در این مسیر فضای فرهنگی کشور را به انواع رفتارهای نادرست و فسادآور می­ آلاید. در برابر این جریان که مروج «نفاق فرهنگی» است که باید ایستاد و بسیار هوشیار بود که فریب اغواها و ترفندهای زیرکانة آن را نخورد. 

 

آقای خاتمی؛ لطفا این نامه را امضا کنید
با سلام خدمت ملت شریف و شهدپرور ایران بنده سید محمد خاتمی زاده ۲۱ مهر ۱۳۲۲،  سومین فرزند سید روح الله خاتمی و پنجمین رئیس جمهور ایران هستم که طی دو دوره بین سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ ریاست جمهوری این کشور را بر عهده داشتم. نمی دانم آن روز با شکوه را به خاطر دارید یا نه. روزی که با حمایت جوانان، زنان و روشنفکران در سطح کشور با کسب حدود هفتاد درصد آراء توانستم ردای خدمت را بر تن کنم.

ردایی که به دست آوردنش به مراتب آسانتر از بخشیدنش بود. فردای ۲ خرداد ۱۳۷۶ وقتی سفارش دوختن ردایی جدید را می دادم فکر نمی کردم که روزی حتی بعد از واگذاری مسئولیت، باید پاسخگوی تمام حرکات و سکناتم باشم. حتی برای حضور در مراسم دامادی پسر یکی از دوستان!

وقتی خود را در پاستور دیدم احساس کردم به خیلی ها مدیون هستم. اما دقیقا نمی دانستم به چه کسانی و به چه مقدار. گاهی اوقات که افراد برای گرفتن امتیازی به ازای خدمتی که به من کرده بودند می آمدند، جمله استاد در گوشم طنین افکن می شد که "سعی کن شیفته خدمت باشی نه تشنه قدرت". به یاد دارم روزی که شهید بهشتی مرا به امامت مرکز اسلامی هامبورگ می فرستاد چند لحظه ای به چشمانم خیره شد. شاید می خواست متذکر شود که " شیفته خدمت باش نه تشنه قدرت".

۲ تیر ۱۳۸۴ را هرگز از یاد نخواهم برد. روزی که به سرعت به نفع فردایی سرنوشت ساز سپری می شد. فردایی که 4 سال تمام طول کشید تا به غروب برسد و تنها امید واهی من سپیده دم 23 خرداد 1388 بود.

۲۲ خرداد ۱۳۸۸طولانی ترین روز عمر من بود. حتی طولانی تر از ۲ خرداد ۱۳۷۶. به هر حال در سال ۷۶ اگر انتخاب نمی شدم چیز خاصی را ازدست نمی دادم اما اگر دهمین انتخابات ریاست جمهوری را آن طور که فکر می کردم به پایان نمی رسید همه چیز خراب می شد. چون همه پلهای پشت سرم را تا آن لحظه خراب کرده بودم. همه اعتبار گذشته خود را برای فرد که نه ، برای گروهی موسوم به جنبش سبز خرج کرده بودم. همه اعتبارم را. آری، همه اعتبارم . هر آنچه که از نام پدرم برایم باقی مانده بود. پدری که بنیانگذار جمهوری اسلامی در پیامی وی را «یکی از چهره‌های تقوا، خلوص و ایمان» توصیف کرد. هرآنچه که استاد شهید بهشتی به اعتبارم افزوده بود. هرآنچه که مردم با انتخاب خود به آن اعتبار بخشیدند و هر آنچه که تا آن روز به دست آورده بودم.

می خواهم در آستانه سالروز ورود آن وجود مقدس در خاکی مبارک، اعترافاتی را در پیشگاه مردم شریف ایران داشته باشم. پیشاپیش امیدوارم همه عزیزانی که روزی به واسطه لباسی مقدس به من احترام می گذاشتند، لذت عفو را در قیاس با انتقام بچشند.

هرگز خودم را به خاطر خون دلهایی که به مقام معظم رهبری در دوران صدارتم دادم نمی بخشم. اصرار به رهبر انقلاب برای تصمیم گیری باب میل من در اتفاقات کوی دانشگاه و قانون مطبوعات و... را فراموش نمی کنم. هرگز خودم را به خاطر افکار و اعمالی که دشمنان انقلاب را شاد و امیدوار می کرد نمی بخشم. هرگز حمایت معنوی خودم را از افردی که در نشست برلین حضورفعال داشتند را فراموش نمی کنم.هرگز خودم را...

من نیز مانند شما مردم عزیز فراموش نخواهم کرد تلاشم را در دفاع از آقای ابطحی و حجاریان و تاجزاده. کسانی که تنها قسمتی از افکارشان افتضاحات فتنه ۱۳۸۸ را پدید آورد. شاید که نه، بایستی پیش از عملیاتی شدن افکار دوستانم که می دانستم چه فاجعه ای به بار خواهد داد اعلام برائت می کردم.

از ملت صبور ایران عاجزانه خواهشمندم مرا به خاطر کوتاهی در فاصله گرفتن از اشراری که عاشورای ۱۳۸۸ را رقم زدند ببخشند. سکوتی که به مراتب بیشتر از حمایت رسمی کمکشان بود. سکوتی که از فریادهای منافقین بر علیه انقلاب عزیز بلندتر بود. کاش سکوت علی(ع) را می فهمیدم. کاش قبل از فریاد امت بیدار می فهمیدم که هر سکوتی ممدوح نیست.

این توبه نامه را نه از ترس محاکمه و نه از ترس راهی نداشتن برای برگشت که تنها برای حلالیت از داغدیدگان فتنه سال گذشته می نویسم. داغدیدگان نه فقط کسانی که جراحت دیده اند که زخم دل خوردگان را بیشتر شامل می شود.  این بار واقعا تصمیم گرفتم که خودم باشم. پسر سید روح الله خاتمی. شاگرد شهید بهشتی. معتمد تمام ملت فهیم ایران. همان خاتمی که سال 75 به فرمان مقام معظم رهبری افتخار عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی نصیبش شد. می خواهم دوباره مردم به من اعتماد داشته باشند نه برای انتخاباتی مجدد که برای داشتن قلبی آرام. امیدوارم دوباره بتوانم اعتماد رهبر انقلاب را با رفتاری صادقانه به خود جلب کنم.

 

انتقادشدید ۲مرجع تقلید از بانکها
آیت الله مکارم شیرازی گفت : برخی بانکها برای کسب درآمد بیشتر ، به راه غیر شرعی متوسل می شوند .
به گزارش کلمه به نقل از واحد مرکزی خبر این مرجع تقلید در دیدار رئیس شورای هماهنگی بانکها افزود تنها قید عبارات معاملات شرعی در عقود بانکی کافی نیست بلکه باید به آنها عمل کرد ولی متاسفانه بر خلاف فعالیتهای خوبی که انجام شده ، بانک ها به سمت بانکداری غربی حرکت می کنند و برای درآمد بیشتر از راههای شرعی خارج می شوند .

آیت الله مکارم شیرازی با بیان اینکه از عملکرد برخی بانک ها شکایاتی به ما می رسد افزود : عقود شرعی در برخی معاملات بانکی رعایت نمی شود و متاسفانه این روند رو به گسترش است که در صورت رعایت نشدن اصول این عقود ، معاملات عین رباخواری خواهد بود .

وی تصریح کرد : برخی بانک های خصوصی هم با دریافت سودهای زیاد و جریمه های غیرشرعی و حتی جریمه بر جریمه ، ‌خاطرات بدی را در اذهان مردم ایجاد می کنند .

این مرجع تقلید خطاب به مسئولان بانک ها با بیان اینکه از مال مردم باید برای رفاه مردم استفاده شود گفت : بانکها باید قرض الحسنه حساب های جاری را بیشتر کنند .

آیت الله نوری همدانی هم در دیدار رئیس شورای هماهنگی بانک های کشور گفت : حرام خدا هیچ گاه با تغییر الفاظ و نوع بیان ، حلال نخواهد شد .

این مرجع تقلید با انتقاد از شیوه پرداخت و دریافت سود در بانک ها گفت : دریافت جریمه دیرکرد به ازای هر روز تاخیر در پرداخت اقساط و پرداخت سود به سپرده های مردم با این شیوه ای که در بانکها معمول است عین رباخواری است .

 



 

ما دسته جمعي خودكشي كرده ايم
يك سلطنت طلب مقيم آمريكا تصريح كرد پسر دوم محمدرضا پهلوي قرباني دعواي حيدري نعمتي شده است.

به گزارش کلمه ، مهرانگيزكار همسر سيامك پورزند درباره عليرضا پهلوي كه به تازگي با شليك گلوله اي در بوستون خودكشي كرد- يا كشته شد- مي نويسد: مادرم مي گفت پسر دوم شاه جنم دارد. به پدر بزرگش رضاخان رفته و مي تواند ايران را نجات دهد. آن زمان نمي فهميدم چرا بايد يك بچه دو سه ساله كه گفته مي شد شكل رضاشاه است بايد ايران را نجات دهد. بعدها دعواهاي حيدري نعمتي اتفاق افتاد و همچنان ادامه دارد و بچه اي كه او به چشمهايش اميد بسته بود دو سه روز پيش به ضرب گلوله اي مغز خود را پريشان كرد. كجا؟ در بوستون آمريكا. جائي كه شاه مورد علاقه مادرم و به تعبير او ناجي ايران پناه گرفته بود.

وي اضافه مي كند: تا دو سه روز پيش عليرضا پهلوي فقط همشهري من در بوستون بود. اي كاش به او مي گفتم همه ما تاج و تخت از دست داده ايم. به ما شبيخون زده اند. عليرضا پهلوي پس از مرگ گويي عضوي از خانواده ام شده و احساس مي كنم خويشاوندي را از كف داده ام. تبعيد هولناك است. شاه و گدا اينجا از درد مشتركي رنج مي برند. اينجا شاهان به همان اندازه گدايان، توجه و اعتنا را گدايي مي كنند. تبعيدي در هر موقعيتي كه هست تنهاست، گاه در خيال از كاه، كوه مي سازد و گاه از كوه كاه. شايد به تعبير هوشنگ اسدي ]سلطنت طلب[ ما او را كشته ايم. ولي اين تعبير روي ديگري هم دارد كه هوشنگ از واگويي اش طفره مي رود. روي ديگر اين است كه ما دسته جمعي خودكشي كرده ايم ]![ اراده عليرضا بر نيستي كه رهرو راه انتخابي خواهرش ليلا شد، جاي بحثي باقي نمي گذارد كه اعضاي خانواده پهلوي نتوانسته اند از زندگي دور از ايران با وجود برخورداري از ثروت و امكانات بسيار لذت ببرند.

وي آنگاه تلاش كرد از اين خودكشي يا تسويه حساب خانوادگي سمبل مبارزات اپوزيسيوني بسازد!

در همين حال، سايت ضد انقلابي ايران گلوبال هم اين سوال را پيش كشيده كه «آيا بايد از خودكشي اعتراضي در ميان اپوزيسيون حمايت كرد؟»! و در پاسخ نوشت:عليرضا پهلوي در بوستون خودكشي كرد. بعضي ها تحليل هاي روانشناسي ارائه و بعضي هم آن را اعتراض سياسي عنوان و خودكشي اعتراضي در نوع خود با اهميت است چرا كه به عنوان يك پارادايم اعتراضي ممكن است در جنبش سبز مطرح شود.

نويسنده اين مطلب نبوغ آميز در عين حال چند سطر از فاز خودكشي دنده عقب گرفت و نوشت: به جاي خودكشي، راه نافرماني را بيشتر مي پسندم. مثلاً مي توان در ايران خمس و زكات نداد يا به جاي اعتصاب غذا در زندان، اقدام به روزه خواري در ماه رمضان كرد ]![ راه خودكشي حتي نبايد به عنوان آخرين راه تلقي شود. هر يك نفري كه در خودكشي اعتراضي از دست برود، سرمايه اي از جنبش سياسي و مدني است كه از دست مي رود.

يادآور مي شود تلاش براي شستن آبروريزي جديد در ميان محافل ضدانقلاب و نسبت دادن مرگ عليرضا پهلوي به اعتراض سياسي و... در حالي است كه نامبرده اساساً در باغ بحث هاي سياسي نبوده و آخرين خبر منتشره درباره وي، صرفاً از افسردگي او به خاطر غرق شدن معشوقه اش در دريا حكايت مي كرده است. از سوي ديگر اگر خودكشي به معناي اعتراض سياسي در ميان سلطنت طلبان جايي داشت علي القاعده رضا ربع پهلوي به اين كار سزاوارتر بود كه فعلاً وقت خودكشي ندارد و مشغول بالا كشيدن اموال غصبي خاندان پهلوي (اموال غارت شده از ملت ايران) است.

 



 

اظهارات عجیب قائم مقام کروبی!
قائم مقام كروبي در حزب اعتماد ملي گفت: اصلاحات جرياني است كه با خط امام پيوند ناگسستني و با تفكر نوراني بنيانگذار انقلاب رابطه مستقيم دارد.


منتجب نيا همچنين در واكنش به اظهارات دبير شوراي نگهبان كه به اعتبار نقش آفريني اصلاح طلبان در فتنه سال گذشته، اعلام كرده بود آنها حق حضور در انتخابات ندارند، گفت: شوراي نگهبان از لحاظ شرعي و قانون اساسي نبايد وارد مسائل جناحي و قطبي شود و در اين زمينه اظهارنظر كند زيرا عملكرد اين نهاد مهم نظام را به طور كلي زير سؤال مي برد. ما معتقديم كشور داراي قانون اساسي است اما بايد پرسيد كدام يك از گفتار اين آقايان منطبق با قانون اساسي است.


اين اظهارات در حالي از سوي منتجب نيا عنوان شده كه دشمنان خوني خط امام- از سلطنت طلب ها گرفته تا منافقين و بهائيت و چپ هاي آمريكايي- طي 18 ماه گذشته بارها خيانت كروبي به امام و انقلاب را مورد ستايش و تمجيد قرار داده اند. همچنين حتماً آقاي منتجب نيا به خاطر دارد كه وقتي سال گذشته كروبي به همراه موسوي و خاتمي، اوباش ضدانقلاب را دعوت به خودنمايي در راهپيمايي روز قدس كرد، همين اوباش به نفع آمريكا و رژيم صهيونيستي شعار داده و روي شعار بنيادين «جمهوري اسلامي» خط كشيدند يا در 16 آذر به تصوير حضرت امام بي حرمتي كردند و در ادامه خط وقاحت، به ساحت امام حسين(ع) در روز عاشورا تعرض كردند.


اكنون از آقاي منتجب نيا بايد پرسيد جاده صاف كني براي اين حرمت شكني ها، همراهي با تفكر نوراني حضرت امام بود يا سواري دادن به استكبار و گروهك هاي ضد امام؟ و آيا اين تحركات را مي توان به حساب رفتار و رقابت هاي جناحي گذاشت؟ يا اگر شوراي نگهبان طبق رسالت خود نسبت به اين تحركات ابراز بيزاري كرد، مي شود نام رفتار جناحي بر آن گذاشت؟ يعني اگر جماعتي خواستند كشور را به آمريكا و انگليس و اسرائيل بفروشند، بايد سكوت كرد چون ممكن است همان پياده نظام مزدور- و بعضاً بي جيره و مواجب- انگ رفتار جناحي بزنند؟ وقتي سروش از حاميان اصلي دبير كل اعتماد ملي در انتخابات، فقه و فقاهت و جمهوري اسلامي اين ميراث بزرگ حضرت امام را با گروهك طالبان مقايسه كرد، امثال آقاي منتجب نيا در كدام لاك خزيده بودند؟! و آن روز كه اوباش دنبال سرنگوني جمهوري اسلامي و تغيير قانون اساسي بودند، نظاير اين آقا جز به حماله الحطبي اوباش مشغول بودند؟ آنها حتي همين امروز هم حاضر نيستند از جريان فتنه گر و برانداز ابراز برائت كنند چون بدان آلوده اند.

 



 

کمک مالی واحد سنندج دانشگاه آزاد به یک گروه تجزیه طلب

 

کمک مالی واحد سنندج دانشگاه آزاد به یک گروه تجزیه طلب

 

اتفاقات جدید در برخی شهرهای کشور پیرامون دانشگاه آزاد ضرورت ایجاد اصلاحات ساختاری در این مجموعه سیاسی اقتصادی بزرگ و وسیع را بیش از پیش نمایان می‌کند.


خبرنگار کلمه کسب اطلاع کرده است که گروهي به نام «پيشرو» در دانشگاه آزاد واحد سنندج فعاليت هايي را در قالب انتشار نشريه، برگزاري كلاس هاي موسيقي، تئاتر و آموزش زبان كردي برگزار مي كند و در لواي اين اقدامات اقدام به تبليغ تشكيل كردستان واحد(متشكل از مناطق كردنشين ايران، عراق، تركيه و سوريه) مي كند.

گفتني است با وجود اينكه اعضاي اين گروه از فعالان جريان موسوم به سبز در فتنه سال گذشته بوده اند و هم اكنون نيز به صورت آشكار اقدام به تبليغ و تقويت قوميت گرايي و تجزيه طلبي مي كنند، اما مسئولين اين دانشگاه نه تنها از فعاليت هاي اين گروه جلوگيري نكرده بلكه برخي اخبار حاكي از كمك مالي دانشگاه آزاد واحد سنندج به اين افراد را دارد.



 

دفاع برادر زن جاسبی از دانشجوی پولی
رييس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي پذيرش دانشجوي پولي در دانشگاه‌هاي دولتي را در مجموع به نفع آموزش عالي كشور دانست و گفت: با تصويب اين قانون از امكانات بالقوه‌اي كه در كشور وجود دارد براي پاسخ به داوطلبان به خصوص در مقاطع تحصيلات تكميلي فوق ليسانس و دكترا استفاده مي‌شود.

علي عباسپورتهراني‌فرد در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، درباره تصويب نهايي پذيرش دانشجوي پولي در دانشگاه‌هاي دولتي توسط شوراي نگهبان، تصريح كرد:‌ در حال حاضر به دليل عدم توانايي دولت در تامين اعتبار كافي براي تحصيل تعداد بيشتري دانشجو در دانشگاه‌هاي دولتي شاهد وجود ظرفيت‌هاي خالي در اين دانشگاهها هستيم.

نماينده مردم تهران ادامه داد: براي نمونه ظرفيت يك رشته مهندسي در دانشكده فني تهران 110 نفر اعلام مي‌شود، در صورتي كه اساتيد، امكانات و فضاي آموزشي موجود بسيار فراتر از اين است و يا در مقطع دكترا در همين دانشگاه تعداد محدودي دانشجو پذيرش مي‌شود، در صورتي كه توان اساتيد و توان تحقيقاتي بسيار بالاتر از اين است، در ساير دانشگاه‌ها اصلي مانند دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه اميركبير هم شرايط به همين شكل است.

رييس كميسيون آموزش افزود: اين در حاليست كه تعداد زيادي از داوطلبان ورود به دانشگاه به دليل عدم پذيرش نهايتا براي ادامه تحصيل به كشورهايي نظير مالزي،


ارسال توسط arman
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 26
بازدید کل : 8842
تعداد مطالب : 189
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1